گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 42
شماره 52 - فروردین و اردیبهشت 1384







استراتژي فرهنگی
بخش عمدهاي از همت خود را مصروف شناسایی و معرفی عوامل و ،« موعود » ، اسماعیل شفیعی سروستانی سالی که گذشت
را در تیررس خود قرار داده است. همۀ قراین « جمهوري اسلامی ایران » جریانهاي تهدیدگري نمود که سرزمینهاي اسلامی و از جمله
هیچگاه از صفحه ذهن و « مبارزه با مسلمین و انهدام سرزمینهاي اسلامی » و شواهد تاریخی نشان میدهد که طی قرون اخیر موضوع
استراتژي سردمداران غرب مسیحی و یهودیت صهیونیستی دور نمانده، چنانکه طی سه دهۀ اخیر حتی براي یک ساعت، موضوع
تصرف زمینها، غارت سرمایهها، کشتار استعدادها، قتل عام مجاهدان، تصرف بیت المقدس و حمله به ایران اسلامی و بالاخره »
طراحی طرحی براي تأسیس خاورمیانۀ جدید از دستور کار و تبلیغات رسانههاي آنها خارج نشده است. ایجاد درگیریهاي مستمر در
و فعالیت مستمر فرهنگی سیاسی در این مناطق و از جمله توسعه فعالیتهاي « آمریکاي لاتین » و « شرق اسلامی » دو منطقه بزرگ
فرقههاي مذهبی وابسته به کلیساي انجیلی (پروتستانها) حکایت از آن دارد که دو پایگاه پیروان کلیساي کاتولیک (آمریکاي لاتین)
و اسلام (شرق اسلامی و ایران) در زمرة مناطق خطرآفرین جدي براي طالبان سلطه و قدرت بهحساب میآیند. طی یک دهۀ گذشته
و بهویژه پس از واقعۀ یازده سپتامبر موج گستردهاي از فعالیتها و تبلیغات تبشیري توسط مبلغان انجیلی (مسیحیان صهیونیست) در این
مناطق آغاز شده است. ایجاد قریب به 27 شبکه تلویزیونی در عراق تحت اشغال، توزیع حدود دو میلیون و سیصد هزار انجیل در
مناطق کردنشین ترکیه و عراق و میان جوانان مسلمان، سخنان جري فالول ( که خود در زمرة مبلغان بزرگ حامی جبهه سیاسی -
نظامی آمریکا در شرق اسلامی است) دربارة مسیحی کردن همۀ جوانان عراق تا سال 2010 میلادي و صدها گونه فعالیت دیگر
پرده از طرحی بر میدارد که سعی دارد جبهۀ گستردهاي را از درون سرزمینهاي اسلامی علیه مخالفان نظام سلطه آمریکا و
صهیونیسم جهانی ایجاد نماید. چنانکه طی همین دوره بهواسطه سرمایهگذاري و فعالیت تبلیغاتی کلیساي انجیلی قریب به یک
به هیچ روي از مهمترین و « خاورمیانۀ بزرگ » میلیون جوان در گواتمالا پیرو مسیحیت پروتستانی (انجیلی) شدهاند.طراحان طرح
حساسترین کانون فعالیت دینی و سیاسی در خاورمیانه یعنی ایران اسلامی، نخواهند گذشت بهویژه آنکه این کانون، بخش عظیمی
از شیعیان مسلمان را در حالی تحت پوشش خود دارد که حکومت اسلامی با مشیاي اصولگرا، انقلابی و مقاوم - در عصري که
تاریخ غرب و فرهنگ و تمدن الحادياش روي به افول و فروپاشی گذارده - حاضر به گذشت از اصول و ارزشهاي پذیرفته شده
خود نیست، بهویژه آنکه تشکیل ضروري، محتوم و قریب الوقوع جامعۀ مهدوي حول محور ولایت آخرین حجت حی خداوند و
ضرورت زمینهسازي براي تحقق آن در زمرة معتقدات جدي مردم هوشمند ساکن در این کانون ثروتمند است. شاید از همین
روست که رهبران امور فرهنگی و سیاسی غربی با نگرانی عمیق بر آنند تا براي: 1. جلوگیري از فروپاشی بافت عمومی و درونی
جامعۀ غربی؛ 2. ایجاد آمادگی و تزریق مصنوعی انگیزه براي مقابله با آیندة ناگزیر (اعتلا و عظمت مسلمین در جهان)؛ 3. مبارزه با
صفحه 7 از 68
زیرساخت فرهنگی شرق اسلامی(موعودگرایی)؛ موضوع قریب الوقوع بودن ظهور حضرت مسیح(ع) را دستمایۀ فعالیتها و تبلیغات
« یهودیت صهیونیستی » فرهنگی، اجتماعی داخلی و حضور سیاسی نظامی در خاورمیانه قرار دهند. بیگمان همۀ کسانی که با
آشنایی دارند میدانند که استراتژي فرهنگی و سیاسی این جماعت که با اتکا به آموزهها و آرمانها و مقاصد آنها فراهم آمده در
مجموعۀ پروتکلهاي دانشوران یهود قابل شناسایی و مطالعه است. منابع و مصادر و عملکرد نیم قرن گذشته صهیونیسم نشان میدهد
را در این استراتژي « پنج برنامه » ، که آنان از اولین روز شکلگیري تا به امروز که بخش عظیمی از فلسطین را تصرف کردهاند
فرهنگی، سیاسی جاي داده و همواره دربارة آن مصرانه کوشیدهاند: 1. کادرسازي و ایجاد شبکههاي مخفیانه؛ 2. قبضه کردن بنیادها
و عوامل اصلی مولد ثروت و درآمد چون زمین، سرمایه، پول، طلا، نیروي انسانی ماهر، اطلاعات و تکنولوژي؛ 3. نفوذ و رخنه در
. شبکههاي رسمی و غیر رسمی، نهادها و سازمانهاي اقتصادي، آموزشی، پژوهشی، رسانهاي، فرهنگی، سیاسی و امنیتی موجود. 4
ایجاد اخلال و اختلال، افساد و زمینهسازي براي تخریب و فروپاشی نهادهاي و هنجارهاي موجود و زمینهسازي فرهنگی کاذب براي
ظهور یک دولت بر اساس هنجارهاي منجی. 5. برقراري نظام سلطه جهانی یهود (تحت لواي حکومت منجی عالم بشریت(ع)).
[مراد منجی مطلوب بنیاسرائیل است. نکته جالب توجه در کلیه مراحل این استراتژي، استفاده بیرحمانه از شنیعترین ابزارها، روشها
و وسایل براي رسیدن به اهداف است 1، چنانکه طی قرون متمادي موضوع سلطه بر اورشلیم و تاسیس هیکل سلیمان بر ویرانههاي
بیت المقدس هیچگاه از دستور کار آنان خارج نشده است و در حال حاضر نیز، مسیحیان صهیونیست، به عنوان برده و خدمتکار
نه « موضوع بیت المقدس » دست به سینه طریق نیل به این مقاصد را در جهان اسلام هموار میسازند. و شاید از همین روست که
موضوعی عربی بلکه موضوعی مرتبط با آیندة جهان اسلام و رویارویی شرق اسلامی با توطئههاي نظام سلطه و استکباري است. طی
با محوریت ) « فرقه سازي » مسلمین از طریق « فرهنگ اصیل مهدوي » دویست سال اخیر، دول استعماري همواره سعی در خنثی ساختن
مهدوي) و ایجاد تفرق و تشتت در میان مسلمین و بسط انحراف در ساختار فرهنگی شیعیان کردهاند. بیشک در دورة جدید نیز به
دلیل بسیاري ناکامیها در میادین نظامی، آنها سعی در تجربه مجدد خواهند داشت. نشانههاي این تلاش مذبوحانه را از هم اینک
میتوان احساس کرد؛ چنانکه موارد زیر در دستور کار روباه پیر استعمار (انگلیس) و طراحان جنگ فرهنگی (لیبرال سرمایه داري
آمریکا) میتواند باش: 1. میدان دادن و تقویت گرایشهاي مذهبی صوفیانه و اهل ذوق و حتی مهدوي که همواره خود را از
مبرا میسازد. 2. ایجاد فرقههاي مذهبی جدید که نحوي از التقاط و امتزاج « قبول تعهد اجتماعی » و « تبري جستن » ،« موضعگیري »
آموزههاي غیر دینی و غیر اسلامی را ترویج میکنند؛ 3. احیا و بازسازي فرقههاي خاموش و مسکوت به ظاهر مهدوي در گسترة
سرزمینهاي اسلامی و بهویژه در مناطقی که شیعیان پیرو اهل بیت را در خود جا داده است. 4. تأسیس هستههاي فعال جوانان و زنان
جهت ایجاد رخنه سازمان یافته در دیواره نظام و حاکمیت ملی و مستقر. شایان ذکر است که طی یکصد N.G.O تحت عنوان 1
سال اخیر افراد موثر هر یک از فرق ساخته شده نقش عامل و نمایندة فعال دول استعماري و سیاستگزاران آنها را ایفا نمودهاند.
مندرج در آن « برنامه عملیاتی » بیگمان میتوان فهرستی از مصادیق هر یک از موارد چهارگانه را برشمرد.مقابله با این استراتژي و
نیازمند تمهیدات ویژه است و به عنوان مقدمه میبایست موارد زیر از نظر دور داشته نشود.در واقع توجه به موارد زیر شروط
میشوند: 1. باور قلبی ضروري دربارة حقانیت اهل « استراتژیک فرهنگی » ضروري براي کسانی است که متولی طراحی برنامه
به پایان رسیده و « تاریخ غربی » بیت(ع) و ضرورت تمسک به ولایت آنان در گذر از فراز و نشیبهاي تاریخ؛ 2. باور آوردن به اینکه
غرب و صهیونیسم « استراتژي فرهنگی، سیاسی و نظامی » طلوع تاریخ جدید بنام دین و اسلام قابل مشاهده است؛ 3. شناسایی جامع
که براي مقابله با جهان اسلام طراحی شدهاند؛ 4. اعلام آمادگی براي مقابله مجدانه و مجاهدانه با این جریان در سطوح مختلف
براي گذار از فراز و نشیبها و نقاط عطف جدي. 6. ایجاد رخنه و « طرحی استراتژیک » فرهنگی، سیاسی و اقتصادي. 5. در افکندن
خلل در صفوف به ظاهر متحد سردمداران ساکن در جغرافیاي غرب استعماري. 7. احیا و گسترش فرهنگ مهدوي و وارد ساختن
صفحه 8 از 68
ولو » آن در گسترة مطالعات استراتژیک؛ 8. ایمان آوردن به اینکه حق میماند و باطل میرود و امام حق دولت خود را میگسترد
سازمانهاي غیر دولتی) - 1 ) None Gorernement organizations . والسلام. سردبیر پینوشتها: 1 .« کره المشرکون
دکتر محمد جواد ایروانی، علامی بحران در اقتصاد رژیم صهیونیستی
آمریکا چگونه مذهبی شد؟
میزگرد شبکه العربیه مترجم: قبس زعفرانی جورج بوش که جزو اولین انجیلیها 1 به شمار میآید، در سخنرانیهاي خود بیش از هر
شخص دیگري از مسئولان بلندپایۀ دولت ایالات متحده، از اصطلاحات و تعبیرات مذهبی استفاده میکند. ما اینجا میخواهیم
بفهمیم منظور جورج بوش از جنگهاي صلیبی که پس از حوادث یازده سپتامبر آن را بهکار برد، چیست؟ تقسیمبندي جهان توسط
وي به دو بخش خیر و شر چه اثراتی در پی خواهد داشت؟ با اینکه میدانیم، ریگان، رئیس جمهور پیشین آمریکا، اولین کسی بود
که این اصطلاح را به کار برد، اما تا کنون سابقه نداشته است که تا این اندازه مذهب در سیاست آمریکا تأثیر داشته باشد و اینکه
انجیلیها چگونه پا به کاخ سفید گذاشتند و چگونه توانستند تا این اندازه قدرت بیابند؟ و سؤالات بسیار دیگر، همه و همه را بهوسیلۀ
نویسنده و محقق سیاسی در ،« فیصل حبون » مهمانان عزیزي که در این برنامه حضور دارند، پاسخ خواهیم گفت. مهمانان این برنامه
رئیس ،« امین قموریه » رئیس مرکز تحقیقات سیاسی و استراتژیک و روابط بین الملل الاهرام در قاره و ،« جمال عبدالجواد » ، پاریس
تحریریه روزنامۀ البیان میباشند •. استاد امین، به نظر شما به چه علت در این دوره مباحث مذهبی را از زبان رهبران کاخ سفید
میشنویم؟ براي اولین بار است که به پیشینۀ مذهبی جورج بوش و سیاست مذهبی که بر کاخ سفید حاکم گردیده است، پرداخته
میشود و حتی به نظر من این اولین بار است که به طور اجمالی به روند مذهبی شدن و پیشینههاي مذهبی ایالات متحده آمریکا
پرداخته شده است. آنچه ما از ایالات متحده به طور کلی میدانیم، تقسیم سیاسی این کشور به دو بخش دمکرات و جمهوريخواه
و ملاحظه چند پدیده مذهبی یا غیر مذهبی در اینجا و آنجاي ایالات متحده است. این براي نخستین بار است که تحرکات مذهبی -
سیاسی را میبینیم و ملاحظه کردهایم، این مذهب است که سیاست را سمت و سو میدهد. به طوريکه باعث میشود، ریاست
جمهوري این کشور را فردي اشغال کند که فارغ التحصیل مدرسۀ مذهبی خاصی است. به نظر من فقط شناخت تحرکات سیاسی
ایالات متحده کافی نیست، بلکه باید به عامل مذهب نیز توجه داشت. چون عامل بسیار مهمی به شمار میآید و از آنجا که منطقۀ
ما جزو مناطقی است که مد نظر آمریکاست بنابراین بازشناسی این عوامل بسیار مهم است •. آقاي فیصل، اگر ممکن است، به ما
بگویید چه تفاوتی میان کلیساهاي پروتستانی، کاتولیکی و انجیلی وجود دارد؟ در واقع تفاوت در ترتیب و تنظیم کلیسایی است.
کاتولیکها تابع هرمی هستند که در رأس آن واتیکان است و در رأس واتیکان همانطور که میدانیم پاپ موجود است. هم چنین به
کشیشان حقوق پرداخت میشود و کشیشان رتبه و درجهبندي میشوند، دقیقا مانند ارتش؛ در حالیکه کلسیاي انجیلی داراي
ترتیب دیگري است و تقسیم بندیهاي دیگري دارد. کلیساي انجیلی در ایالات متحده حدود چهل تا پنجاه فرقه و شاخه دارد. اما
تفاوت اساسی در برنامههاي سیاسی این دو کلیساست. انجیلیها و بهویژه گروه تدبیریها در آمریکا اعتقاد دارند باید بازگشت مسیح
به جهان را تسهیل نمود و بازگشت مسیح به جهان صورت نمیگیرد، جز با پیوستن به ملت یهود، چون مسیح عنصري از ملت یهود
و یهودي است و با اینکه بخشی از یهودیان اکنون در اسرائیل مستقر هستند، امّا باید مابقی یهودیان جهان نیز به ایشان ملحق شوند.
این باعث شده است تا صهیونیستها ایدئولوژي خویش را با انجیلیها درآمیزند و بگویند بازگشت مسیح ممکن نخواهد شد مگر با
ساخت هیکل، به همین دلیل ملاحظه میکنیم دو طرف به توافق رسیدهاند، بازگشت مسیح ممکن نخواهد شد مگر با ساخت هیکل.
پس از آن و بر اساس گفتههاي عهد قدیم میبایست یهود بر بابل حاکم گردند و در بابل کوهی از طلا وجود دارد و هنگامیکه
مسیح بازگردد باید راه و مسیر او با طلا مفروش شده باشد. چه بسا از اینجا میتوان دریافت که چرا آثار باستانی بابل مورد دستبرد
صفحه 9 از 68
قرار گرفت. اما تفاوت کلیساي انجیلی، با کلیساي کاتولیکی امروز در این است که کلیساي کاتولیک با اجراي این برنامه موافق
نیست و از آن انتقاد میکند، در حالیکه کلیساي انجیلی یا مسیحیان اصولگرا این طرح را به وسیله رئیس جمهور آمریکا به مورد
در طول تاریخ خویش، در پیروزیها و شکستها به نماز پناه میبردیم. میلیونها » : اجرا میگذارند •. این سخن بوش که میگوید
تمایلات او را آشکار ،« آمریکایی هر روز در نماز خویش خواهان هدایت به سوي خداوند توانا هستند و من یکی از آنها هستم
میکند•. آقاي جمال، معروف است که گروه گستردهاي از آمریکاییها اهمیت بهسزایی به ایمان و مسائل مذهبی میدهند، اما در
مقابل به نظر میرسد، از این عقیده به دلایل سیاسی سوء استفاده شده است. آیا این با لامذهبی و جدایی دین از مذهب در تضاد
نیست؟ نشو و نماي مذهب در ایالات متحده با بسیاري از جوامع و حتی جوامع غربی تفاوت دارد. منظور ما در اینجا از جوامع
غربی، جوامع اروپایی است. باید گفت، اروپا با گرفتن قدرت از کلیسا پاي به مدرنیسم گذاشت، در حالیکه شکلگیري ایالات
متحده زمانی صورت میگیرد که جریان جداسازي دین از دولت پایان یافته بود، بنابراین کسانی که راهی ایالات متحده شدند،
کسانی بودند که تحت ظلم و ستم مذهبی قرار داشتند، آنها اعتقادات مذهبی و دینی خود را برداشته و از اروپا فرار کرده بودند،
بهویژه اقلیتها، این در حالی است که از بعد سیاسی، سیستم سیاسی اروپا را اقتباس کرده بودند، بنابراین سیستم سیاسی که در
ایالات متحده حاکم گردید، تفاوت چندانی با اروپا نداشت. و وجود نظام سیاسی مبتنی بر جدیدترین دستاوردهایی که اروپاییها
به آن رسیدهآند، باعث شد تا حساسیتهاي اروپاییها در قبال مذهب و آزادي تفکر و دخالت کلیسا در سیاست که اوج آن را در
زمان ریاست جمهوري بوش ملاحظه میکنیم، نبینیم، در اینجا باید به این نکته توجه داشت که در طول تاریخ آمریکا رهبران
اروپایی، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم که بر جدایی دین از سیاست تاکید داشتند، برعکس در تمام این مدت رؤساي جمهور
آمریکا، چه کاتولیکها و چه پروتستانها و اقلیتها چه دمکرات و چه جمهوريخواه بودند، همیشه بر ایمان مذهبی خویش تاکید
داشتند و در سخنرانیهاي خود از اصطلاحات و تعبیرات مذهبی استفاده میکردند•. آقاي فیصل، سوال اینجاست که چرا نظام حاکم
بر آمریکا اجازة چنین چیزي را میدهد؟ چرا میگذارد از دین چنین سوء استفادهاي شود؟ بله، من کاملًا موافقم که بر این مسئله نام
سوء استفاده را گذاشته شود. در حال حاضر در آمریکا گروهی وجود دارند که تمام تلاش خویش را بر این متمرکز نمودهاند که
نفوذ و اهمیت مذهب را افزایش دهند، این نفوذ شامل تمام زوایاي حیات و زندگی آمریکاییها میشود که سیاست و غلبه بر
لامذهبی آمریکایی بخشی از آن است. مثلًا خواندن نماز در مدارس براي مدتی طولانی ممنوع بود، چون دخالت عام و کل در
خاص تلقی میشد که مذهب است. موج مذهبی جدیدي که موفق شد خواندن نماز را (بهصورت اختیاري و نه اجباري) در مدارس
بگنجاند، از این عقیده خویش از این جهت دفاع کرد، چون آن را آزادي انجام مراسم مذهبی تلقی میکرد. بنابراین سوء استفادهاي
که از آن صحبت میکنیم یا موفقیت این گروه مذهبی در ورود به حیات سیاسی آمریکا در گرو بهرهبرداري مناسب و خوب از
ارزشها و اعتقادات خود نظام لیبرال است •. همانطور که میدانیم، اعتقاد به مذهب یا مذهبی بودن یکی از شرایط کسانی است که
خود را کاندیداي انتخابات ریاست جمهوري مینمایند. اگرچه در سایر کشورها چنین چیزي را ملاحظه میکنیم، اما جیمی کارتر
به وسیله رابطۀ شخصی گرم و صمیمانهاي با خداوند » : در این زمینه از دیگران متمایز است، با توجه به این سخن کارتر که میگوید
برقرار کردم و این به من این توانایی و ارامش را بخشید که در برخورد با مشکلات درست عمل کنم و دست و پاي خود را گم
این سؤال پیش میآید که بیش از هر عامل دیگري، چه عاملی در این سخنرانی جلب توجه میکند، سخنرانی رئیس .« نکنم
جمهوري که مذهب تا این اندازه بر او اثر گذاشته و باعث شده با این لهجۀ مذهبی براي مردم سخن گوید؟ آیا این طبیعی به نظر
میرسد؟ در مراجعه به گذشته ملاحظه میکنیم، از جمله رؤساي جمهور آمریکا که بیش از همه از اصطلاحات مذهبی در سخنان
خویش استفاده کردهاند، جیمی کارتر، رونالد ریگان و جورج بوش میباشند، بهویژه جورج بوش که در اکثر سخنرانیهاي خویش
از مسیح نام میبرد، به نظر من جنبۀ ایمانی و اعتقادي نزد این سه قوي باشد که کاملًا امر آشکاري است. آنها بدین طریق تلاش
صفحه 10 از 68
دارند، بر رأيدهندگان آمریکایی و بر تصمیمگیرندگان سیاسی تأثیر بگذارند و این براي آمریکاییها بسیار مهم است. همچنین
بدین وسیله آنها تلاش میکنند، مردم آمریکا را با سیاستهاي خویش همراه و همگام سازند و این نکته کاملا مشخص و آشکار
است. چون بخش گستردهاي از رأي دهندگان را اصولگرایان و مؤمنان تشکیل میدهند. این موضوع باعث شده تا دین در تمام
زوایاي حیات و زندگی آمریکایی نفوذ کند و بنابراین وسیلهایست براي همراه ساختن ملت آمریکا با سیاستهاي دولت •. بسیار
خوب حالا برویم به سراغ ریگان. رسیدن ریگان به کاخ سفید در سال 1980 در واقع تثبیت نفوذ عامل مذهب در سیاست بود،
بهویژه در بخش سیاست خارجی، در اینجا به سخنان ریگان توجه میکنیم که به اهمیت عامل دین در شخصیت خود میپردازد. او
سال 1980 ، همانگونه که انجیلیها از چهار سال قبل به فکر آن بودند، قهرمان طایفۀ انجیلیها به قدرت رسید. یک بار از » : میگوید
من سوال شد، اگر به جزیرهاي تبعید شوي و به تو بگویند، براي مطالعه حق داري فقط یک کتاب را انتخاب کنی، چه کتابی را
انتخاب میکنی؟ جواب خواهم داد: فقط یک کتاب را میشناسم که هر قدر آن را بخوانم، باز برایم تازگی خواهد داشت و آن را
دوباره خواهم خواند و آن کتاب مقدس است. این کتاب پاسخ تمام مشکلاتی را که ما در جهان و یا شخصاً با آن مواجه هستیم
آقاي فیصل، اگر این سخنان از سوي افرادي گفته شود که در کشورهایی چون کشورهاي ما بهسر میبرند و داراي کتاب «. میدهد
آسمانی هستند، عجیب نیست. اما بیان این مطالب از سوي رئیس جمهور کشوري لائیک چون آمریکا بسیار عجیب است. نظر شما
در این باره چیست؟ قبل از پاسخ به این سؤال اشارهاي دارم به سخنان استاد جمال و به نوعی سخنان ایشان را تکمیل میکنم.
مذهب بر اساس قانون اساسی آمریکا همچنان از دولت و سیاست جداست. در اینجا ملاحظه میکنیم، رئیس جمهوري میآید و
این قانون را زیر پا میگذارد که مسأله نادرست است. اما در پاسخ به سوال شما باید اندکی به عقب بازگردیم. ریشه جامعۀ آمریکا
ریشهاي ایرلندي است و ما میدانیم، تدین مسیحی و اعتقاد به مسیحیت در این منطقه بسیار زیاد است. بهگونهاي که حتی تا به
امروز نیز شاهد نزاعات مذهبی - مسیحی در این کشور هستیم، هنگامیکه امواج انگلوساکسونی وارد آمریکا شد، آمریکا براي
ایشان حکم سرزمین موعود را داشت، همانگونه که یهود سرزمین فلسطین را سرزمین موعود خویش تلقی میکردند و سرانجام این
مسأله باعث میشود، عامل مذهب همیشه در فرهنگ آمریکاییها حضور داشته باشد و اکنون وارد عرصه فرهنگ سیاسی شود. به
عبارت دیگر، مذهب در ابتدا فرهنگی اجتماعی بود، اما اکنون به عرصۀ فرهنگ سیاسی منتقل شده است. اما عناصر دیگري که در
این تغییر و تحول دخیل بودهاند، بسیار زیادند، از جمله اینکه ایالات متحده براي مدتها خود را درگیر جنگ با کمونیسم کرده بود
که با ایمان مذهبی ایشان ارتباط داشت. همچنین این عامل باعث شد رابطۀ مذهب و ایمان مذهبی با سیاست و بهطور کلی روابط
مذهبی تقویت شود و فرصتی دست داد تا جنبشهایی سیاسی با اصول و پایههاي مذهبی پاي به عرصه وجود بگذارند. در تفسیر این
پدیده باید به عناصر و عوامل دیگري نیز اشاره داشته باشیم، از جمله مسأله جمعیت. جامعه آمریکا و بهطور کلی جوامع غربی که
اروپا نیز شامل آن میشود، از پایین بودن رشد جمعیت رنج میبرند و این عامل باعث شده است تا آنها براي ثابت نگهداشتن
پایههاي خانواده و تشویق خانواده به افزایش زاد و ولد روي به مذهب بیاورند تا با منع سقط جنین و تشویق تعدد بارداریها جامعه را
از مشکل کمبود جمعیت نجات دهند. ایالات متحده در حال حاضر مهد پذیرش مهاجران است، از جمله از کشورهاي آمریکاي
لاتین که فرهنگ ایشان را فرهنگ اسپانیایی تشکیل میدهد و همانطور که میدانیم، فرهنگ مذهبی اسپانیاییها را مسیحیت تشکیل
میدهد، لذا این عوامل در کنار هم گردآمده و باعث شدند، عامل مسیحیت و بهویژه مسیحیت انجیلی پاي به عرصه وجود بگذارد.
•بله درست میفرمایید، این اتفاقی نبود، بلکه عواملی در کنار هم گرد آمدند تا مذهب به این نقطه رسید، اما در اینجا به سخنان
استاد جمال پیرامون رابطه این سخنرانی با جنگهاي آمریکا گوش میدهیم. به عبارت دیگر ملاحظه میکنیم، اکثر رؤساي جمهوري
که سخنرانیهاي مذهبی دارند، خود را درگیر جنگهاي نظامی نمودهاند، آیا میتوان میان عامل افراطگرایی مذهبی و خشونت
سیاسی رابطه برقرار کرد؟ بیشک این پیشگویی و رؤیا وجود دارد که جهان وارد جنگی میان خیر و شر خواهد شد، این موضوع
صفحه 11 از 68
باعث میشود، آمریکا به راحتی وارد جنگها شود و یا تصمیماتی در مورد ورود به جنگ اتخاذ نماید؛ چون اعتقاد راسخ دارد که
آنها خیر و دیگران شر هستند. به نظر من در سایۀ رهبران مذهبی آمریکا، امکان جنگ علیه افغانستان و عراق فراهم شد، البته جنگ
افغانستان در صورت وقوع در دوران ریاست جمهوري هر یک از رؤساي جمهور آمریکا مورد تأیید و حمایت بود، اما جنگ علیه
عراق را صرفا عوامل مذهبی و ایمان مذهبی تشکیل میداد و ایمان مذهبی عامل برانگیزاننده این جنگ بود، حتی به جرأت
میتوانم بگویم عوامل اقتصادي و سیاسی یا منافع آمریکا در این جنگ چندان دخیل نبودهاند، بنابراین این نوع از عقاید، یعنی این
اعتقادات مذهبی افراطی و تندرو بیشک جنگخیز نیز هستند •. بله، مسأله مهمی که بوش پسر در سخنرانیهاي انتخاباتی خود
هنگامی که زندگی و جان و دل » : مطرح میکرد، تاکید بر پیشینه مذهبیاش بود. بوش در یکی از سخنرانیهاي خود میگوید
خویش را به مسیح هدیه میکنی، هنگامیکه میپذیري مسیح منجی توست، این موضوع زندگی و قلب تو را زیر و رو خواهد
را میتوان مثال عالی بوش تلقی کرد؟ آیا میتوان براي این تفسیري قایل شد، البته با توجه به « یسوع مسیح » استاد امین، آیا «.• کرد
سخنرانیهاي انتخاباتی و سخنرانی وي هنگام قسم یاد کردن؟ بیشک نمیتوان اعمال بوش را با این سخنرانیها توجیه کرد، او آزاد
است هرگونه که میخواهد بیندیشد و حق اوست که هر آیینی که دوست دارد، بپذیرد و هر تصوري را که تمایل داشه باشد
برداشت نماید. اما جهان به این سادگی نیست، امور جهان صرفا خیر و شر نیستند و او بیشک آن منجی نخواهد بود که از آسمان
نازل میشود تا زمین را اصلاح کند، جهان بسیار پیچیدهتر از آن است که او فکر میکند. به نظر من بوش اعتقاد دارد، او براي
اجراي این مأموریت فرستاده شده است که مبارزه با شر است و مأموریتی الهی است و بدین ترتیب خیر بر تمام جهان حکوت
میکند •. آیا نمیتوان او را خیالپرداز تلقی کرد؟ بله، بیشک کسی که تا این اندازه به چنین تخیلاتی بپردازد، شخصی خیالپرداز
است که در واقعیت به سر نمیبرد، او تمام مسایل را ساده میبیند، همه را سیاه و سفید میبیند. نادانترین مردم کسانی هستند که
مسائل و امور را تا این اندازه ساده میگیرند و معتقدم او در این راه موفق نیز بوده است، اما موفقیت او در گرو عوامل دیگر نیز
میباشد، مثلا حادثه یازده سپتامبر و شرایط پس از آن کمک بسیاري به او کرد، به تمام سادگی باید گفت این سخنرانیها بسیار
ساده شنوندگان خویش را پیدا میکند و متأسفم که در زمان ما چنین سخنرانیهایی میشنویم؛ آنها فاجعههاي بزرگی براي دنیاي ما
در پیخواهد داشت و با کمال تأسف بسیاري یافت میشوند که به این سخنان گوش دهند، به ویژه در جامعه آمریکا •. آقاي
اگر بتوانیم به جایگاههاي تصمیمگیري برسیم، به همان ترتیب » : فیصل، با توجه به این که بوش در یکی از سخنرانیها گفته است
میتوانیم جهان را زیر و رو کنیم و انقلابی آغاز خواهد شد که سلاح آن به جاي نفرت و انزجار، عشق و علاقه است. ما زیر سایه
مسیحیت حرکت میکنیم، حتی مسیح به تمام جهانیان شناسانده میشود. عجیب نیست که آمریکاییها در خارج از کشور مخالف
دخالت دین در سیاست هستند، اما درون کشورشان خودشان برخوردي کاملا مختلف دارند؟ از دید ما عجیب است، اما از دید آنها
عجیب نیست، این درست همان دینی است که انجیلیها دارند، در کاخ سفید دختري وجود دارد که به تبلیغ آیین مسیحیت، البته
مسیحیت مورد نظر آمریکاییها در سراسر جهان از جمله چین، فرانسه، روسیه، عربستان و تمام جهان میکند، چون گزارشهاي
رسمی و آشکار عنوان میکند، در این کشورها کلیساهاي انجیلی مشابه آن وجود ندارد، بنابراین آنها در رأس قدرت قرار دارند و
میخواهند، شیوه مسلک انجیلیها در سراسر جهان پراکنده نمایند، همچنین ملاحظه میکنیم، آنها چگونه با جنوب سودان برخورد
میکنند، آنها عنوان میکنند در سودان با مسیحیان چون بردگان برخورد میشود و میبایست ایشان را نجات داد و دخالت کلیساي
انجیلی در این مسئله باعث بروز حوادث جنوب سودان شد. همچنین به نظر من باید میان کلیساي انجیلی آمریکا و کلیساهاي انجیلی
در سال 2000 در مصر خواستار « سفوط بیاض » موجود در سراسر کشورهاي عربی تفاوت قایل شد، مثلا انجیلیهاي مصر و کشیش
خواندن نماز براي مبارزان فلسطینی و عرفات شد، همچنین 30 کشیش انجیلی یهود در کویت حامی مبارزات ملت فلسطین هستند و
هیچ رابطهاي با کلیساي انجیلی و آمریکا ندارند، بنابراین باید میان ایندو کلیسا تفاوت قائل شد •. لطفا این تفاوتها را بیشتر توضیح
صفحه 12 از 68
دهید. همانگونه که گفتم، کلیساي انجیلی با کلیساي کاتولیک تفاوت دارد و این را در آغاز سخنانم عنوان کردم. در جهان
کلیساها میان هویت مسیح اتفاق نظر وجود دارد، تفاوت در هرم کلیسایی است هم چنین تفاوت در رابطه با خداوند است، انجیلیها
اعتقاد دارند رابطه ایشان با خداوند رابطهاي مستقیم و بدون واسطه است و شامل هرم کلیسایی نمیشود، به همین دلیل میتوان
گفت، انجیلیهاي جهان عرب، مسیحیان مؤمن و معتقدي هستند که نیازي به تبشیرها و تبلیغهاي کلیساهاي انجیلی آمریکا ندارند.
در جهان عرب جریان مسیحیت همیشه در معرض حملات مختلف مسیحیان غربی بودهاند، بهویژه در جنگهاي صلیبی که مسیحیان
عرب در معرض حملات مسیحیان غربی قرار گرفته بودند، مثل مسلمانان، بنابراین باید گفت کلیساهاي جهان عرب، بهویژه
کلیساهاي پروتستانی داراي بافت و ماهیت خاص بودند و بر عربیت خویش تعصب داشتند، و در تمدن اسلامی بیش از تمدن
مسیحیت درآمیخته بودند •. آقاي جمال، به نظر میرسد انجیلیها براي رسیدن به قدرت اصول و مبادي مذهبی را دستاویز خویش
همه مسیحیان حاضر در دوایر انتخاباتی، یکی پس از » : قرار میدهند، چنانکه یکی از کشیشهاي صاحب نفوذ انجیلی میگوید
دیگري باید تمام تلاش خود را به کار برند تا دوباره به قدرت بازگردیم و در رأس قرار گیریم نه در قاعده و در نظام و سیستم
سیاسیمان در اوج قرار داشته باشیم نه در ذیل. این استراتژي چهارگانه است. اگر این موضوع را مد نظر داشته باشیم، میتوانیم طی
آیا میتوان گفت، همین مسأله بر جهان عرب و در میان «. ده سال بزرگترین قدرت تصمیمگیرنده سیاسی در ایالات متحده باشیم
گروههاي مذهبی افراطی براي رسیدن به قدرت نیز منطبق است؟ قبل از پاسخ به سؤال شما، در ادامه سخنان آقاي فیصل باید بگویم
تفاوت کلیساي پروتستانی و کلیساي انجیلی در آمریکا با جهان عرب، در واقع مانند تفاوت موجود میان این کلیسا با کلیساهاي
کشورهایی چون آلمان است که اکثر مسیحیان آن را پروتستانها تشکیل میدهند؛ چون جریانهایی که در کلیساهاي انجیلی و
پروتستانی آمریکا وجود دارد، در سایر کلیساها به چشم نمیخورد از جمله جریانها و گرایشات محافظهکارانه که در کلیساهاي
آمریکایی به وفور مشاهده میشود، بنابراین جریانها و گرایشهایی که در کلیساهاي انجیلی آمریکا مشاهده میشود. در هیچ یک از
کلیساهاي انجیلی جهان به چشم نمیخورد. تلاش انجیلیها در آمریکا براي رسیدن به قدرت یا افزایش نفوذ سیاسیشان که اکنون
بوش نماینده نفوذ و قدرت ایشان میباشد، در واقع از چند عامل نشأت میگیرد: اول اینکه آنها اصول و مبادي سیستم و نظام
سیاسی حاکم را به خدمت میگیرند که همان اصول و مبادي نظام سیاسی لیبرال دمکراسی است که اصول و مبادي خاص خویش
را دارد. این عامل باعث میشود، ایشان از سایر گروهها و جمعیتهاي مذهبی - سیاسی، بهویژه اسلامی در کشورهاي ما متمایز
شوند، چون گروههاي اسلامی اکثرا خواستار براندازي و تعویض رژیمها و سیستمها هستند. این باعث میشود تا گروههاي اسلامی
قوانین بازي سیاسی نظام حاکم را رد کنند و خود اصول و مبادي جدیدي ابداع نمایند. عامل دیگر که وجه تمایز حالت آمریکایی
از سایر حالتهاست، این است که تمام رأي دهندگان جزو این جریان انجیلی نیستند و آنها الزاماً مؤمن و معتقد نیستند، ما همیشه
یادآوري میکنیم که جامعه آمریکا، در مقایسه با سایر جوامع اروپایی مسیحی، جامعهاي محافظهکار است. محافظهکاري جامعه
آمریکا باعث میشود، این جامعه به دور از مذهب باشد، بهویژه در مواضع و دیدگاههاي آزاديبخشی خود مثل مبارزه با تروریسم
یا روابط هم
انسان منتظر، همیشه بیدار است.
اشاره: رسانه سینما ابزاري است که میتواند در انتقال ارزشها و فرهنگ « وعده دیدار » گفتوگو با جمال شورجه کارگردان فیلم
انتظار و مهدویت نقش بسیار مهمی را ایفا نماید و امروز اکثر حکومتها به اهمیت این موضوع پی بردهاند و لذا سعی میکنند، این
ابزار را به منظور ترویج اهداف خود بکار گیرند. از طرفی هنرمندانی که اعتقاد و ایمان به ظهور حضرت بقیه الله(عج) دارند نیز
بیکار نبوده و در خلق آثار ماندگار عزم خود را جزم نمودهاند، از جمله این افراد هنرمند متعهد آقاي جمال شورجه است که
صفحه 13 از 68
وعده » دوربین او تصاویري را پیرامون دفاع مقدس و آرمانهاي ملت مسلمانان ایران و مقوله مهدویت است که جدیدترین فیلم وي
نام دارد. به همین منظور گفتوگویی با ایشان انجام دادهایم •. جناب آقاي شورجه لطفاً بفرمایید چه انگیزهاي باعث شد « دیدار
پرده و تابلوي دینی و مذهبی است با عرض « وعده دیدار » بروید و طرح کلی قصه چیست؟ طرح کلی قصۀ فیلم « وعده دیدار » سراغ
و طول 30 متر که موضوع آن اشتراك ادیان با محوریت منجی و موعود است. ادیان مختلف در موضوع آخرالزمان و ظهور منجی
مشترکند. کسی که خواهد آمد و جهان را پر از عدل و عدالت، صلح و دوستی و محبت میکند و عرصه را بر ظالمان و جباران و
جانیان، تنگ میکند و عطر رفاه و امنیت جسمی و عاطفی را میپراکند و حکومت حقه الهی را میگستراند، طرح کلی فیلمنامه این
حقیقت است که راه نهایی تکامل حکومت دینی، توسط مهدي (ع) صورت میگیرد و ایشان حکومتی را که انبیاء و اولیا و ائمه(ع)
به دنبال تحقق آن بودند را محقق میکند که شاکلۀ این حکومت عدالت است. فیلمنامه اولیه که آقاي حمید خاکبازان نوشته بودند
بود پر از این معارف ناب الهی بود که حقیر هم مجذوب آن شدم •. فکر میکنید آنچه ساخته شده چند درصد طرح اولیه و نظر
شما را تأمین کرده است؟ فیلمنامه اولیه که حاوي نکات معارفی بسیار زیبا و نابی بود، توسط معاونت سیما و در شوراي این معاونت
بهدلایل مختلف رد شد. مدیر گروه معارف شبکه فیلمنامه را به بنده و آقاي سید احمد میرعلایی (تهیه کننده) داد و گفت با حفظ
این مضمون و جان مایه، فیلمنامه را تغییر بدهید و در طول مسیر تغییر فیلمنامه و باب میل در آوردن آن قاعدتاً بخشهایی از معارف
ناب آخرالزمانی آن کم و زیاد شد تا جائیکه سرانجام فیلمنامه تازه نوشته شده به تصویب رسید و ما هم نهایت سعی خود را داشتیم
چکیده سریالی است به نام پرده عشق که « وعده دیدار » تا جان مایه در مغز قصه بماند. از این بابت بنده راضی هستم. فیلم سینمایی
در سیزده قسمت نکات کم گفتهاي از فرهنگ انتظار را بازگو میکند که قاعدتاً خلاصه کردن سریال حدوداً 600 دقیقهاي در
بهدلیل ویژگیهایی که دارد راضی هستم « وعدة دیدار » ظرف سینمایی حدود 90 دقیقه نمیتواند حق مطلب را ادا کند. نهایتاً از فیلم
ولی بهطور قطع سریال آن رضایتبخشتر بود •. آقاي شورجه مانع موفقیت صد درصد شما چه بوده است؟ گمان نمیکنم، و
شاید نادر باشند کارگردانانی که مدعی باشند، به تمام اهداف خود رسیدهاند و صد درصد از فیلم خود راضی هستند. خصوصاً در
سینماي ما، فیلمسازي تابع شرایط و فاکتورهاي زیادي است و خیلی عوامل در به نتیجه رسیدن یا نرسیدن صد درصد آن تأثیر
دارند. در فیلمسازي، ما همیشه تابع شرایطیم. شرایط سیاسی، شرایط اجتماعی و فرهنگی و اخیراً هم تابع بیقید و شرط سینمادارها
که بدون هیچ دغدغه و زحمتی بیش از پنجاه درصد درآمد فیلم را از همان ابتداي فروش فیلم برمیدارند و این وظیفه دولت است
که بودجه لازم را براي کارگردان به میزانی تأمین کند تا بدون دغدغه فروش و گیشه، نگاهش صرفاً معطوف فیلمهاي مبتذل
پرفروش نباشد. که البته از این دست فیلمها در سینماي کنونی کم نداریم و دیگر صداي نادر فیلمهاي دینی و معنوي در میان
غوغاي ابتذال بهگوش کسی نمیرسد. با این اوصاف از نحوة اکران فیلم راضی نیستم و یکی از موانع اصلی، نرسیدن نواي
آرامبخش جان مایۀ دینی و معارفی این فیلم در مدت زمان پخش فیلم و عرضه آن بوده است. متأسفانه سالهاست، دستهایی در کار
است تا فیلمهایی که سازندههایی امثال بنده، که هنوز ظاهر اسلامی خود را حفظ کردهایم میسازند، زمین بخورند و سازنده و تهیه
کننده آن طوري زمین بخورند که قادر به بلند شدن نباشند. در عوض فیلمهایی که به مقدسات و اعتقادات مردم توهین میکنند و
فرهنگ اباحهگري و ابتذال را در جامعه و خصوصاً در میان قشر جوان ترویج میدهند، مورد حمایت مادي و عاطفی قرار گیرند و
کارگردان و نویسنده، هنوز فیلمی را تمام نکرده براي چندین فیلم دیگر قرارداد ببندد. بنابراین جنگی که در حال حاضر ما داریم،
در میان خاکریزهاي خودي است و بیشتر مبارزه را حقیر و هم کیشانم در طول این سالها با مدیران فرهنگی داشتهایم که نتوانستهاند
و یا نخواستهاند، تکلیفشان را با دینشان روشن بکنند. در حالی که باید پرسید اگر شما به امام زمان(ع) معتقدید چرا رنگ و بوي
امام زمان(عج) و انتظار و ظهور در سینما و هنر و فرهنگتان تا این حد کمرنگ است. چرا امام حاضر(ع)، در زندگی فرهنگی ما و
شما و ادبیات و هنر ما غایب است؟ چه سیاستگذاري طی 25 سال پس از حکومت اسلامی پایه ریزي شده که امام غایب(ع) را
صفحه 14 از 68
جوان ما درك نکرده و در جستجوي آن حضرت نیست •؟ به عنوان یک هنرمند و فیلمساز مسلمان چه نگرشی درباره مهدویت و
ارایه اثر هنري مثل فیلم در این باره دارید؟ در فرهنگ غنی شیعه، ما معتقدیم امام عصر(عج) حاضر و ناظر است و زمین و زمان به
برکت وجود شریف ایشان برقرار و استوار است و به توسط وجود ایشان است که سرانجام حکومت حقۀ عدل در جهان مستقر
خواهد شد؛ اگر به اعتقاد و باور خود پایبند باشیم و امام حاضر را ناظر بدانیم، قاعدتاً در جهت ظهور و فرج آن حضرت(ع) گام
برخواهیم داشت. باید اعتراف کنم که در حال حاضر هالیوود و سینماي آمریکا بیش از ما به فکر آخرالزمان و منجی است. امروزه
بهدلیل موج فزایندة معنویتگرایی که در غرب، در شرف تکامل است. سردمداران کفر جهانی و شیطان بزرگ با سفارش مسیحیان
صهیونیست میخواهند با طرح موضوعات آخرالزمانی خود را در صف اول مشتاقان حضور منجی و بازگشت و رجعت مسیح
قلمداد بکنند. سفارش ساخت برنامههاي تلویزیونی و سینمایی و راهاندازي شبکههاي ماهوارهاي و سایتهاي اینترنتی در این
خصوص از سوي دولت غاصب اسراییل و آمریکا در همین راستا است. موج جدید نهضت رسانهاي منجی محور و آخرالزمان
گرایانه مسلمانان را در صف اول دشمنان خود ترسیم و تجسم میکنند و تحت پوشش و تلاش معنوي و دینی بزرگترین جنایات را
در عراق و فلسطین و دیگر نقاط دنیا انجام میدهند. بهنظر میرسد یکی از وظایف هنرمندان، فرهنگیان و فرهیختگان عصر ما که
داعیه مسلمانی دارند، افشاي توطئههاي این جنایتکاران و مبارزه با این شیطنتهاست. متأسفانه بهدلیل عقبماندگی اعتقادي پارهاي
از مسئولین فرهنگی ما هیچ وقت نتوانستهایم در حوزة فرهنگ و هنر و سینما مهاجم باشیم •. آقاي شورجه، چه کارکردي را براي
فرهنگ مهدوي قایل هستید و چرا فکر میکنید، باید در عرصه فرهنگ مهدوي و انتظار وارد شد؟ کارکرد اصلی فرهنگ مهدوي و
انتظار، امید است. امیدواري به انسان پویایی و تحرك میدهد و خمودي و جمود را از انسان میگیرد و انسان را همواره سرپا،
آماده و زنده نگهمیدارد. انسانی که انتظار آمدن عزیزي را میکشد، همیشه بیدار است و در تدارك پذیرایی و گاه از خانه هم
بیرون میآید تا به استقبال میهمان برود. بنابراین کارکرد اصلی انتظار و امید است و مهمترین نیاز عاطفی و روحی انسان در جهت
تکامل امیدواري است. از دیگر ویژگیهاي حکومت حضرت مهدي(ع) حکومت عدل و عدالت است. امنیت در پرتو عدل شکل
میگیرد و حاکم عادل و کارگزاران عادل هستند که این حکومت را رهبري میکنند و آرزوي هر انسانی زندگی در چنین شرایطی
است. براي تحقق چنین شرایطی همواره انسان مؤمن دست به دعا است و رویکرد و جهت فرهنگی و هنر انتظار و فرهنگ مهدویت،
ترویج مقدمات ظهور است و مبارزه با هرآنچه که مانع بسترسازي آن است. امر به معروف و نهی از منکر از مقدمات و لوازم ظهور
است که کارکرد این فریضه در ساحت هنر و سینما بسیار فراگیر و گسترده است. امر به معروف و نهی از منکر در حوزه سیاسی،
حوزه عدالت اجتماعی و حوزه اقتصادي ما را به سوي بیشمار سوژهها و مضامین و موضوعات میبرد که همگی مقدمات
آخرالزمانی است •. به عنوان آخرین سؤال بفرمایید نمود بقیه کارکردها را در کجا باید جستجو کرد؟ میان نویسندگان، مدیران
فرهنگی و یا ... اگر میبینیم که سینما در بسیاري از کارکردهاي خود ضعیف و ناتوان است و نتوانسته گوشههایی از فرهنگ
مهدوي را به نمایش درآورد، از دو حال خارج نیست. یا از بیبرنامگی و کم مایگی سیاستگذاران سینما و فرهنگ ما است که
نتوانستهاند در طول این سالها برنامهاي مدون و دراز مدت و آیندهنگر و کاربردي براي نسل کنونی و آینده ما تبیین و تعریف کنند.
که یا سینما را نشناختهاند و از کارکردهاي آن بیخبرند که این احتمال ضعیفی است و یا قدرت برنامه ریزي بر آن را ندارند و یا
اصلا به چنین وظیفه و کارکردي براي سینما اعتقاد ندارند. از سوي دیگر اصحاب هنر نیز در این خصوص اهتمام لازم را نداشتهاند.
آنهایی که معتقد کارکرد بودند دستشان از امکانات کار و تولید تهی بوده و بضاعت سختافزاري را نداشتهاند و یا در اختیارشان
گذاشته نشده، قشر دیگري از قبیله سینما و هنر هم که اساساً نگاهشان به سینما سرگرمی تفریح و کسب درآمد است. یکی آنرا در
گیشه جستجو میکند، دیگري در سالنهاي مدرن جشنوارههاي ینگه دنیا و عکس گرفتن و پیاده شدن از آسانسور و یا پلکانی که
فلان بازیگر هالیوودي از آن پایین آمده و یا بالا رفتن و سوار بر بالهاي فیلم و نگاتیورهایشان از این جشنواره به آن جشنواره فرصت
صفحه 15 از 68
فکر کردن به فرج و ظهور و انتظار را به آنها نداده است •. با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، امیدواریم که از
این پس شاهد اکران حجم قابل توجهی از این دست برنامهها و فیلمها از شما و دیگر فیلمسازان متعهد کشورمان باشیم. ان شاء الله.
امام مهدي(ع) وارث ودایع امامت
حسن جلالیان اشاره: وجود مبارك امام عصر(ع) افزون بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوت است، وارث ائمه پیشین(ع) نیز
میباشد؛ در این مقاله به بررسی مواریث ائمه(ع) که اکنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. کتاب جامعه علی(ع) و 2. مصحف
علی(ع) میپردازیم. 1. کتاب جامعه علی(ع) در خصوص این کتاب، احادیث فراوانی وارد شده است که ما هم سعی میکنیم
براساس همین احادیث روشن نماییم که این کتاب شریف چه بوده است؛ چه مطالبی در آن کتاب وجود دارد و اکنون کجاست؟ از
ابوبصیر - که از جمله اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است - روایتی به شرح زیر نقل شده است: ابوبصیر گفته است،
خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: فدایت شوم سؤالی دارم، آیا اینجا کسی هست که سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(ع) پردهاي
را که بین آن اتاق و اتاق مجاور آویخته شده بود کناري زد و در آنجا سر کشید و سپس به من فرمود: اي ابومحمد (کنیه ابوبصیر)
هر چه میخواهی بپرس. گفتم: فدایت شوم، شیعیان تو بر اساس احادیثی مدعی هستند که رسول خدا(ص) بابی از علم به روي
علی(ع) گشوده که از آن هزار باب دیگر گشوده میشود. امام(ع) فرمود: اي ابو محمد، ما جامعه داریم و آنها چه میدانند که
جامعه چیست؟ پرسیدم: فداي تو گردم جامعه چیست؟ امام(ع) فرمود: صحیفهاي است به درازاي هفتاد ذراع به ذراع رسول
خدا(ص) و املاي آن حضرت که همه مطالب آن یک به یک، از دو لب مبارك ایشان بیرون آمده و علی(ع) آن را به خط خود
نوشته است و در آن صحیفه از هر حلال و حرامی و از هر آنچه که مردم به آن نیاز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتی دیه یک
خراش سطحی بر پوست بدن. 1 در حقیقت پیامبر اکرم(ص) مجموعه احکام اسلام را بر امیرالمؤمنین(ع) املاء فرموده و آن حضرت
نیز آن را به صورت کتابی به نام جامعه گردآوري نموده است، و این مجموعه گرانقدر به ترتیب نزد ائمه(ع) بوده و آن بزرگواران
گاهگاهی آن را بر مردم عرضه میداشتند. همچنین از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: همانا نزد ما نوشتجاتی است که با وجود
آنها نیازي به مردم نداریم ولی مردم بهما احتیاج دارند، نزد ما کتاي است به املا پیامبر(ص) و خط علی(ع) که هر حلال و حرامی
در آن است، شما راجع به کاري نزد ما میآیید سپس ما میفهمیم که شما به آن عمل میکنید یا آن را ترك مینمایید. 2 در منابع
اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده که امام علی(ع) همه روز صبح و شام، براي تعلیم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به
خدمت پیامبراکرم (ص) میرسید. ابنماجه از علی(ع) روایت کرده که ایشان فرمود: من سحرگاهان هر روز به خدمت پیامبر(ص)
و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه میکرد، به خانه بازمیگشتم ،« السلام علیک یا نبیاللَّه » : میرسیدم و از پشت در میگفتم
وگرنه داخل میشدم. 3 در این ملاقاتها پیامبر به علی(ع) دستور نوشتن میداد و میفرمود: آنچه را به تو میگویم بنویس، و علی(ع)
سؤال کرد: اي رسول خدا، از آن میترسی که فراموش کنم؟ پیامبر فرمود: نه، از خدا خواستهام حافظهات را نیرو بخشد و تو را
دچار فراموشی نگرداند، آن را براي شریکانت یعنی امامان بعد از خودت بنویس. [و با اشاره به امامت امام حسن(ع) فرمودند:] این
نخستین آنان است و فرمود: امامان از فرزندان حسین(ع) هستند. 4 ابو حمزه ثمالی میگوید، به حضرت علی بن الحسین(ع) عرض
کردم: فدایت شوم، آنچه در نزد پیامبر اکرم(ص) بود، به امیرمؤمنان(ع) عنایت شد، بعد از امیرالمؤمنین به امام حسن، سپس به امام
حسین(ع) و بعد به هر امام تا روز قیامت؟ امام فرمودند: صحیح است، و به اضافه پیشامدهایی که هر سال رخ میدهد و در هر ماه و
آري، به خدا قسم در هر ساعت. 5 پس تا کنون روشن ساختیم که کتاب جامعه، تمام احکام حتی حکم خراش بر بدن را شامل
میشود؛ این کتاب به املاي پیامبر(ص) و خط علی(ع) جمعآوري و تدوین شده است کتاب یاد شده مورد استفاده همۀ ائمه(ع)
بوده است و امامان بعد از امیر مؤمنان، علی(ع)، جامعه را پس از سپري شدن ایام خویش، به امام پس از خود به ودیعت میسپردند؛
صفحه 16 از 68
حال به چند حدیث در این زمینه اشاره مینماییم تا چگونگی انتقال این کتاب و سایر مواریث از علی(ع) به سایر ائمه روشن شود.
از قول سلیم بن قیس هلالی، از جمله اصحاب امام علی(ع) است که تا امام سجاد(ع) را « اصول کافی » ثقه الاسلام کلینی در کتاب
درك کرده است - چنین آورده است: من شاهد وصیت امیرمؤمنان علی(ع)، به فرزندش، حسن(ع)، بودم، آن حضرت پس از انجام
وصیت، حسین(ع) و محمد حنیفه و همه پسرها و بزرگان شیعه و خانوادهاش را بر آن وصیت گواه گرفت و آنگاه کتاب و سلاح
خود را به فرزندش، حسن(ع) تحویل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده که تو را وصی خود گردانم و کتابها و
اسلحهام را به تو تحویل دهم، همانطور که رسول خدا(ص) مرا وصی خود قرار داد و کتابها و اسلحهاش را به من سپرد و نیز فرمان
داده تا به تو دستور دهم که چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسین(ع) تحویل دهی. سپس امیرمؤمنان(ع) روي به جانب
حسین(ع) کرد و به او فرمود: رسول خدا(ص) تو را نیز فرمان داده که آنها را به این پسر خویش، علی بن الحسین(ع)، تحویل دهی.
سپس دست علی بن الحسین(ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا(ص) تو را نیز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد، تحویل دهی
و از جانب رسول خدا(صو و من، به او سلام برسان. 6 ملاحظه میگردد که تمامی مواریث انبیا، بهوسیله پیامبر(ص) تحویل علی(ع)
میشود و بهوسیله علی(ع) تمامی آن مواریث به علاوة کتاب جامعه، تحویل امام حسن(ع) و امام بعدي تا امام باقر(ع) میشود و این
حدیث روشن میسازد که مواریث انبیاي الهی - علیهمالسلام - و امام علی(ع) به دست امام محمد باقر(ع) رسیده است. در حدیث
دیگري چگونگی انتقال مواریث من جمله کتاب جامعه از امام حسین(ع) به امام سجاد(ع) روشن میشود؛ در کتاب کافی و بصائر
الدرجات آمده است که حمران بن اعین شیبانی میگوید: از ابوجعفر (امام محمد باقر(ع)) در مورد صحیفه مهر و موم شدهاي که
به ودیعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن میگفتند سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود: چون اجل رسول « ام سلمه » نزد
خدا(ص) فرا رسید، علی(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [این علوم و معارف و سلاح و کتاب
جامعه و مصحف همچنان نزد امیرالمؤمنین(ع) بود] تا اینکه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسین(ع) رسید؛ در این موقع چون
ما از غلبه دشمنان بیم داشتیم، این بود که آنها را (جدم حسین(ع)) نزد امسلمه به امانت سپرد و بعد از آن علی بن الحسین(ع) آنها
را از امسلمه ستاند. من (حمران بن اعین) گفتم: بسیار خوب، سپس به پدرت رسید و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسیده است؟
امام باقر(ع) فرمود: آري، همینطور است. 7 و نیز شیخ طوسی به روایت از فضیل بن یسار چنین آورده است: ابو جعفر(ع) به من
فرمود: در همان هنگام که حسین(ع) عازم حرکت به سوي عراق (کربلا) بود، وصیتنامه پیغمبر و کتابها و دیگر اشیاء (مواریث
انبیاء و امامت) را به امانت نزد امسلمه گذاشت و به او فرمود: وقتی که پسر بزرگترم به تو مراجعه کرد، آنچه را که به تو به امانت
سپردهام به او تسلیم کن. پس از اینکه حسین(ع) به شهادت رسید، علی بن الحسین(ع) نزد امسلمه رفت و آن بانو هم تمامی
امانتهایی را که حسین(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(ع) تحویل داد. 8 همین داستان در بعضی دیگر از منابع حدیثی
وارد گردیده است که براي جلوگیري از اطاله کلام از ذکر آنها خودداري میکنیم. گفتنی است که حضرت امام حسین(ع)
وصیتنامه دیگري نیز داشته است که آن را در کربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علی بن الحسین(ع) تحویل داد
و آن غیر از این مواریث بوده است. اکنون که سلسله مواریث انبیاي الهی و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روایت
دیگر که نحوه انتقال این مواریث از امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن میسازد، اشاره میکنیم. در حدیثی از عیسی بن عبداللَّه
روایت شده است که: امام سجاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش که پیرامون او گرد آمده بودند نظري افکند و سپس چشم به
فرزندش، محمد بن علی(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، این صندوق را بگیر و به خانه خود ببر. سپس امام به
سخن خود ادامه داد و فرمود: در این صندوق به هیچ عنوان دینار و درهمی وجود ندارد، بلکه آکنده از علوم است. 9 عیسی بن
عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(ع) روایت کرده است که: پیش از آنکه علی بن الحسین(ع)، بدرود
حیات گوید سبد یا صندوق را حاضر کرده به فرزندش فرمود: محمد، این صندوق را ببر؛ او نیز صندوق را توسط چهار نفر حمل
صفحه 17 از 68
کرد و برد. چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهایم براي گرفتن سهم خود از محتویات آن صندوق به پدرم مراجعه کرده و گفتند:
بهره ما را از آن صندوق بپرداز. امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم که شما را نصیبی از آن نیست، اگر شما را بهرهاي در
آن میبود، آن را (پدرم) به من تحویل نمیداد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و کتابهاي او قرار داشت. 10 پس از امام
باقر(ع) تمامی مواریث انبیاي و امامت به امام صادق(ع) منتقل گردید. به حدیثی در این زمینه توجه فرمایید. از زراره بن اعین
شیبانی در بصائر الدرجات روایت شده که امام صادق(ع) فرمود: هنوز امام باقر(ع) حیات داشت که آن مواریث و کتابها به من
منتقل گردید. 11 این روایت نیز مشخص میسازد، مواریث که کتاب جامعه علی(ع) نیز شامل آن میشود، در زمان حیات امام
باقر(ع) به فرزند گرامیاش، امام صادق(ع) منتقل گردیده است. در کتابهاي دیگر در مورد سایر ائمه بعد از امام صادق(ع) نیز
روایاتی وارد شده است. 12 در پایان این مبحث به مواردي از رجوع امامان مکتب اهل بیت(ع) به کتاب جامعه علی(ع) میپردازیم:
از ابان بن تغلب بن ریاح روایت شده که گفت: از علی بن الحسین(ع) در مورد کسی سؤال شد که درباره مقداري از مال خود
وصیت کرده است [بهطور مبهم وصیت کرده که مقداري از مال او را به فلان مصرف برسانید، اما مقدار آن را مشخص نکرده و
بهکار برده است]. حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود: شیء در کتاب علی(ع)، یک ششم محسوب » شیء من مالی « عباراتی مانند
میشود. 13 نجاشی روایت کرده است که: عذافر بن عیسی خزاعی صیرفی در معیت حکم بن عتیبه کوفی به خدمت امام باقر(ع)
رسیدند. حکم آغاز سخن کرد و مسائلی را مطرح ساخت و امام به اینکه دیدار حکم را خوش نداشت، او را پاسخ میداد تا اینکه
در مسألهاي بینشان اختلافنظر افتاد [حکم پاسخ امام را نپذیرفت]؛ در این هنگام امام باقر(ع) روي به فرزند خود کرده، فرمود:
پسرم، برخیز و آن کتاب علی(ع) را بیاور. فرزند امام فرمان برد و کتابی که طوماروار روي هم پیچیده شده بود، پیش روي آن
حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جستوجوي مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بیافت و سپس فرمود: این املاي رسول
خدا(ص) و خط علی(ع) است. 14 در ادامه همین حدیث حضرت فرمود: به هر طرف که میخواهید، به شرق و به غرب بروید که به
خدا سوگند، علمی از این مطمئنتر که نزد خانواده ماست و جبرییل بر ما فرود آورده، نزد هیچکس دیگر نخواهید یافت. بارها
استفاده ائمه از کتاب جامعه علی(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شیعه آورده شده که ما در اینجا مواردي از آنها را ذکر
مینماییم: - کتاب الطهارة عن زراره، عن ابی عبداللَّه(ع) قال فی کتاب علی(ع): انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّی لأستحی من اللَّه
أن أدع طعاماً لأن الهرّ أکل منه. وسائل الشیعه ج 1، کتاب الطهاره باب السور السفور. ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود:
وجدنا فی کتاب علی(ع) قال رسولاللَّه(ص): إذا منعت الزّکوة، منعت الارض برکاتها. در کتاب علی(ع) چنین یافتم که رسول
خدا(ص) فرمود: هنگامی از پرداخت زکات خودداري شود، زمین برکات خود را دریغ میکند. وسائل الشیعه، کتاب الزکوة، باب
تحریم منع الزکوة. برید بن معاویه میگوید: سمعت أبا عبداللَّه(ع) یقول: انّ فی کتاب علی(ع) یضرب شارب الخمر ثمانین و شارب
در کتاب علی(ع) آمده است: به کسی خمر (شراب انگور) و به » : النّبیذ ثمانین. از ابا عبدالله [امام صادق(ع)] شنیدم که میفرمود
کسی که نبیذ (شراب خرما) مینوشد هشتاد تازیانه زده شود. همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که: فی کتاب علی(ع) دیه
کلب ال ّ ص ید اربعون درهماً. در کتاب امام علی(ع) آمده است که دیۀ سگ شکارچی چهل درهم است. سخن پایانی درباره کتاب
جامعه اینکه به تصریح امام صادق(ع)به واسطه سخنان امام(ع) و سخنان آن حضرت نیز به سخنان رسول خدا(ص) و خداي عزوجل
بر میگردد. حدیث من، حدیث پدرم میباشد و حدیث پدرم، حدیث جدم و حدیث جدم همان حدیث حسین است و حدیث
حسین، حدیث حسن و حدیث حسن، حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین، حدیث رسول خدا(ص) و حدیث رسول
2. مصحف امیرالمؤمنین علی(ع) درباره مصحف امیرالمؤمنین، علی(ع)، ابتدا خود خدا(ص)، سخن خداي عزّوجلّ میباشد. 15
و جمع آن را « صحیفه » و معناي دقیق آن را بررسی مینماییم. در زبان عربی به چیزي که در آن مینویسند « مصحف » کلمه
را مجموعه میان دو جلد میگویند، بنابراین مصحف نام کتاب جلد شده « مصحف » صحائف و صحف و صحف میگویند. 16 و
صفحه 18 از 68
است، چه قرآن باشد و چهغیر قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) که غیر از قرآن است. پس از اینکه معلوم شد مصحف یعنی
نوشتهاي بین دو جلد و اینکه مصحف میتواند قرآن باشد و یا غیر از قرآن، میتوان گفت که آنچه معروف به مصحف علی(ع)
است، همان قرآنی است که آن حضرت جمع و تدوین پینوشتها: 1. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 231 ؛ صفار قمی،
فیه ذکر الصحیفه و الفجر و » 2. الکافی، ج 1، کتاب الحجه، باب . بصائر الدرجات، ص 151 ؛ فیض کاشانی، الوافی، ج 2، ص 135
4. شیخ صدوق، . 3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، کتاب الأدب، مسند احمد، ج 1، ص 58 و ص 107 . ص 349 ، حدیث 6 « الجامعه
، 5. بحارالانوار، ج 26 ، ص 91 . أمالی، ج 2، ص 56 ؛ بصائر الدرجات، ص 167 ؛ ابراهیم بن الحنفی القندوزي، نیابیع الموده، ص 20
، 7. الکافی، ج 1 . 6. الکافی، ج 1، ص 297 ؛ الوافی، ج 2، ص 79 . ح 14 ؛ بصائر الدرجات، ص 16 ؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 314
8. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 128 ؛ ابن . ص 235 ؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188 ؛ الوافی، ج 2، ص 132
9. الکافی، ج 1، ص 305 ، ح 2؛ ثقه الاسلام طبرسی، إعلام الوري . شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 172 ؛ بحارالانوار، ج 46 ، ج 3، ص 18
؛ 10 . الکافی، ج 1، ص 305 . بأعلام الهدي، ص 260 ؛ بصائر الدرجات، ص 24 ؛ بحارالانوار، ج 46 ، ص 229 ؛ الوافی، ج 2، ص 83
11 . بصائر . الوافی، ج 2، ص 82 ؛ بصائرالدرجات، ص 165 ؛ اعلام الوري بأعلام الهدي، ص 260 ، بحارالانوار، ج 46 ، ص 229
12 . نعمانی، کتاب الغیبه، ص 177 ؛ شیخ مفید، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص . الدرجات، ص 158 و ص 180 و ص 181 و ص 186
13 . الکافی، ج 7، ص 40 ، ح 1؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 151 ؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص . 164 ، ح 7 تا 9
14 . النجاشی، رجال، . 217 ؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 9، ص 211 ، ح 835 ؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 13 ، ص 450 ، ح 1
15 . وسائل الشیعه، کتاب الزکوه، باب تحریم منع الزکوه. 16 . همان، ج 3، کتاب الحدود، باب ثبوت الحد علی من شرب . ص 279
19 . ابن منظور، لسان . الخمر. 17 . همان، ج 3، کتاب الدیات، باب مسأله دیه من الکلاب. 18 . الکافی، ج 1، ص 53 ؛ الارشاد، ص 257
العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف. 20 . سید مرتضی عسکري، القرآن الکریم و روایات المدرستین؛ سیدمرتضی
. عسکري، نقش ائمه در احیاء دین، ج 14 ، ص 175
شوالیههاي جنگ سرد
به دوران تاریخی اطلاق می?شود که از اواسط دهه 1940 م. با پایان جنگ دوم جهانی، آغاز شد و تا « جنگ سرد » عبدالله شهبازي
سال 1991 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروي، یعنی حدود 45 سال، دوام آورد. شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان
سیاسی، اقتصادي، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوك غرب، به رهبري ایالات متحده آمریکا، و بلوك شرق، به رهبري اتحاد
شوروي، بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق سایه سنگین و سیاه خود را بر فضاي بین?المللی گسترد و سرنوشت بشریت را
رقم زد. در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل
و میانه?رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی روشنفکري تعارض می?یافت به وابستگی به جبهه دیگر متهم می?شد. فضاي
قطب?بندي شده?اي بود که لمس آن براي نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویسهاي اطلاعاتی هر دو بلوك، شرق و غرب، نیز،
در این حوزه روشنفکري فعال بودند. در سالهاي اخیر، با فروپاشی اتحاد شوروي و پایان یافتن جنگ سرد، توجه به نقش
سرویسهاي اطلاعاتی، به?ویژه آژانس مرکزي اطلاعات آمریکا (سیا)، در حوزه?هاي روشنفکري در دوران فوق افزایش
چشمگیري یافته است. پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته، ثابت می?کند که در دوران جنگ سرد در عرصه?هاي
نام گرفته « جنگ سرد فرهنگی » روشنفکري نیز، مانند سایر عرصه?ها، این نبرد به شدت جریان داشت. این پدیده?اي است که
است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از محققان پدید آمده?اند که، بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته?ترین
نظریه?پردازان و مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاري با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می?کنند. این جنجالی است که
صفحه 19 از 68
نامیدهاند. جنجال کتاب خانم ساندرس مهم?ترین این « بحران روشنفکري لیبرال پس از جنگ سرد » برخی مطبوعات آن را
پژوهشگر و روزنامه?نگار انگلیسی است که چاپ اول آن در سال 1999 در لندن منتشر ،« فرانسس ساندرس » تحقیقات، کتاب خانم
منتقد، ،« ویلارد منس » . شد و غوغایی به?پا کرد. چاپهاي بعدي این کتاب با عنوان: جنگ سرد فرهنگی: سیا و جهان هنر و ادب
کتابهایی خوانده که تا کنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات « یکی از حیرت?آورترین و افشاگرترین » کتاب خانم ساندرس را
رئیس بخش عملیات بین?المللی سیا، و دوست او، ،« کورد مه?یر » متحده منتشر شده است. خانم ساندرس نشان می?دهد که
ارائه داد. حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول?آسایی « ملوین لاسکی » پسر)، طبق طرحی که ) « آرتور شلزینگر »
می?نامد. بودجه این عملیات در سال 1950 ، یعنی در زمان « ناتوي فرهنگی » در سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را
دولت ترومن، 34 میلیون دلار بود. سیا در چارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی شبکه مطبوعاتی جهانشمولی ایجاد کرد که از
ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و خاورمیانه و آمریکاي لاتین گسترش داشت، و در تمام این دوران مطبوعات روشنفکري متنفذي
مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریویو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپو پرزنته، کوادرانت و ... از سیا کمکهاي مالی مستقیم یا
« وزارت فرهنگ بلوك غرب » غیر مستقیم دریافت می?کردند. وزارت فرهنگ بلوك غرب به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام
به شدت حمایت می?کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم « آبستره » و نقاشی « جکسون پولاك » عمل می?کرد. مثلاً از
سوسیالیستی را شکست دهد. در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می?کردند که در فیلمهاي خود سیاهپوستان را هر چه
بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه?اي آزاد و دمکرات
جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد. بسیاري از کتب « مزرعه حیوانات » بنمایانند. فیلم
با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در « میلوان جیلاس » با بودجه سیا چاپ می?شد. کتاب طبقه جدید « پراگر » کمپانی
را براي توزیع مجانی در سراسر جهان « ایروینگ کریستول » سراسر جهان توزیع گردید. سیا 50 هزار نسخه از یکی از کتابهاي
خریداري کرد، سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه رادیوي اروپاي آزاد را تأسیس کرد و موارد فراوانی از این قبیل. طبق
تخمین خانم ساندرس، در دوران جنگ سرد حدود هزار عنوان کتاب به وسیله سیا و در زیر نام بنگاههاي انتشاراتی تجاري و
کنگره آزادي » دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا منتشر شد. سیا و کنگره آزادي فرهنگی مهم?ترین اقدام سیا، تأسیس
بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس « فرهنگی
شرکت کردند. « جرج ارول » و « ایناتسیو سیلونه » ،« ملوین لاسکی » ،« سیدنی هوك » ،« آرتور کوستلر » : روشنفکران برجسته?اي چون
رابطهاي نزدیک با سیا داشت و « آرتور کوستلر » .! در نطق خود اعلام کرد: دوستان، آزادي تهاجم خود را آغاز کرده است « کوستلر »
در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود: به من « سیدنی هوك » . راهنماییهاي او در فعالیتهاي سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود
یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می?کنم که چنان موجی از ناآرامیهاي دمکراتیک در میان توده?ها،
بلکه حتی در میان سربازان امپراتوري استالین، ایجاد کنم که براي مدتی طولانی تمامی دغدغه وي به مسائل داخلی معطوف شود.
یکی از اولین اقدامات کنگره، صرف پولهاي کلان براي ایجاد نشریات روشنفکري در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آنها
تقویت چپ?گرایان غیر کمونیست و مارکسیستهاي مخالف شوروي بود و هدف دوم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان
روشنفکران اروپاي غربی با ارائه تصویري زیبا از ایالات متحده آمریکا به عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب. هدایت کنگره آزادي
کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت که بعدها به نویسنده?اي سرشناس بدل شد. دستورات ،« مایکل یسلسون » فرهنگی را
( به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی او و همسرش در پاریس انتقال می?یافت. این سازمان تا زمان انحلال ( 1967
دهها میلیون دلار پول از سیا دریافت کرد. سیا و نهادهاي دانشگاهی تعدادي از دانشگاههاي سرشناس ایالات متحده، مانند: کلمبیا و
1 در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزي بود که « بنیاد فارفیلد » ، استانفورد و نیویورك و هاروارد، در زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلًا
صفحه 20 از 68
بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهاي فرهنگی انتقال می?یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودي به نام
مأمور سیا و استاد ،« جک تامپسون » ایجاد کرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می?شد. هدایت این بنیاد را « جولیوس فلیشمن »
در مقاله اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می?زند از رسوایی بزرگی « دیوید گیبس » . دانشگاه کلمبیا، به دست داشت
سخن می?گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهاي آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به
رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهاي علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می?کند. جنگجویان فرهنگی سیا با انتشار کتاب خانم ساندرس
ثبت شده « شوالیه?هاي جنگ سرد فرهنگی » و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس?ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست
است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی نامهاي بزرگی دیده می?شود: سر کارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سر
آیزایا برلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوك، آرتور
کوستلر، هنري لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکوئست و .... اینان اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد روشنفکران مخالف
کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکري می?کردند. مثلاً، توماس کوهن، کتاب ساختار انقلابهاي علمی خود را، که یکی از
رئیس دانشگاه هاروارد، نوشت و ،« جیمز بریان کانانت » نامدارترین و متنفذترین کتب سده بیستم به?شمار می?رود، به سفارش
کتاب را به او اهدا کرد. کانانت شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال?استریت و سرویس
اطلاعاتی پیوندهاي استوار داشت. شوالیه?هاي معصوم نقش سیا در هدایت این فعالیتهاي فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده
نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفکري اروپا این شوخی رواج یافته بود که هر نهاد خیریه یا فرهنگی آمریکایی که در نام خود از
استفاده می?کند وابسته به سیا است. به نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق « خصوصی » یا « آزاد » واژه?هاي
استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی « رابرت جرویس » کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند؛ کسانی مانند
استاد دانشگاه ییل و دیگران. خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد « برادفورد وستر فیلد » ، استاد دانشگاه هاروارد « جوزف نی » ، آمریکا
از ،« آرتور کوستلر » و « سر استفن اسپندر » و « سر آیزایا برلین » محکم ثابت می?کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله
همپاي سیاست ترور و کشتار روشنفکران « فرهنگ آزاد » همکاري خود با سیا کاملًا مطلع بودند. سیا و قتل روشنفکران این ترویج
دگراندیش در تمامی دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمینها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار،
استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگري و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمینها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش
می?دهد. در دوران جنگ سرد و در زمانی که روشنفکران همکار سیا از مواهب فراوان برخوردار بودند، بسیاري از روشنفکران
ایالات متحده قربانی جنون ضدکمونیستی بودند. حدود 30 هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه?ها به
سیا شامل کتب نویسندگانی می?شد که متهم به هواداري از کمونیسم بودند. در این « لیست سیاه » . خارج شد « کتاب مضره » عنوان
دیده می?شود. روشنفکران « هرمن ملویل » و « جان رید » ،« لنگستون هیوز » ،« داشیل هامت » فهرست اسامی نویسندگان نامداري چون
استاد ،« پل بوهل » . یهودي و جنگ سرد فرهنگی عجیب?تر اینکه اکثریت مطلق این شوالیه?هاي جنگ سرد فرهنگی یهودي بودند
تاریخ جنبشهاي رادیکال در دانشگاه براون، مقاله?اي با عنوان سیا و لیبرالهاي یهودي 3 در مجله تیکون (مه - ژوئن 2000 ) منتشر
کرده است. تیکون یک نشریه روشنفکري یهودي است که در ایالات متحده آمریکا چاپ می?شود. بوهل به نقش فائقه
روشنفکران یهودي در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می?کند و خصوصیت دوم این روشنفکران یهودي را پیشینه چپ ایشان
اکثر ..«. تقریباً تمامی آنها جدا شدگان از چپ هستند » می?یابد. او می?نویسد: وجه اشتراك جنگجویان فرهنگی سیا این است که
معروف است. میراثی که به نومحافظه?کاران « روشنفکران نیویورك » آنها تروتسکیستهاي سابق و اعضاي حلقه?اي بودند که به
رسید جریانی که به عنوان نومحافظه?کاري در سالهاي اخیر در ایالات متحده آمریکا سر بر کشیده و سیاستهاي نظامی?گرایانه
دولت جرج بوش دوم را تغذیه و هدایت می?کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ
صفحه 21 از 68
روشنفکر سرشناس یهودي و تروتسیکست سابق، به عنوان بنیانگذار جریان ،« ایروینگ کریستول » سرد هدایت می?کرد. از
از رهبران سرشناس نومحافظه?کاران است. ویلیام کریستول ،« ویلیام کریستول » ، نومحافظه?کاري نام می?برند. هم?اکنون، پسر او
به صراحت می?نویسد: آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان?گرا و خوش?بنیان از سوي ایالات متحده
نظریه?پرداز متنفذ ،« ویلیام باکلی » . آمریکاست... آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنماي آن نیز باشد
جامعه?شناس معروف)، به سیا ) « جیمز برنهام » ، بود، به وسیله استادش « ییل » نومحافظه?کار دیگر، در زمانی که دانشجوي دانشگاه
نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوائل کار نام ،« نشنال ریویو » ، معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد. نشریه ویلیام باکلی
« ریچارد پایپز » روزنامه?نگار جنجالی نومحافظه?کار، پسر ،« دانیل پایپز » . برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می?شد
توهم » استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی است. دانیل پایپز از کسانی است که در سالهاي اخیر مفهوم
را رواج دادند و آن را به ابزاري تبلیغاتی براي تخطئه پژوهشهاي تاریخی درباره نقش کانونهاي استعماري بدل کردند. « توطئه
نمونه?هاي دیگري نیز می?توان ذکر کرد. مایکل پایپز در مقاله محافظه?کار امپریالیستها دولت بوش را اداره می?کنند 4 از ویلیام
نام می?برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت « روپرت مردوخ » کریستول به عنوان عامل
مردوخ تعلق دارد. مردوخ به عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودي روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می?شود. برخی
مطبوعات آمریکا این سه خانواده را، به همراه خانواده مردوخ، باند چهار میلیاردر می?نامند. تهاجم فرهنگی و تولید فرهنگی با
باور دارم؛ به این معنا که کانونهاي قدرتمند سلطه?گر جهانی و « تهاجم فرهنگی » توجه به آنچه گفته شد، من به پدیده?اي به نام
سرویسهاي اطلاعاتی غرب براي فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرحهاي سیاسی و اقتصادي - مالی و فرهنگی خود بر
آن جامعه، عملیات روانی و فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان دهند. این پدیده?اي است که در مقابله با اتحاد شوروي و
ایدئولوژي مارکسیسم رخ داد و کتاب خانم ساندرس، و سایر تحقیقات جدیدي که در این زمینه منتشر شده، گواه این مدعاست.
4. امریکن . 3. مجلّه تیکون، مه و ژوئن 2000 . لسآنجلس تایمز، 28 ژانویه 2001 .Farfield Foundation 2 . پینوشتها: 1
The Billionaire Gang of four .5 . فري پرس، 23 مارس 2003
نشان امامت
اشاره: شیعیان، بر اساس یک سنت همیشگی به هنگام آغاز دوران امامت هر یک از امامان(ع) در پی یافتن نشانهها و دلایلی بر
میآمدند که با آنها امر امامت امام جدید برایشان مسلم شود. با آغاز امامت امام عصر(ع) نیز این اتفاق افتاد و گروههاي مختلفی از
شیعیان در صدد برآمدند که با یافتن نشانههایی نسبت به امامت امام مهدي(ع) به یقین برسند. آنچه در پی خواهد آمد دو حکایت
در این زمینه است که از کتاب کمال الدین شیخ صدوق (ره) نقل شده است. ابوالأدیان میگوید: من خدمتکار امام حسن
[عسکري](ع) بودم و نامههاي او را به شهرها میبردم و در آن بیماري که منجر به فوت او شد نامههایی نوشت و فرمود آنها را به
مدائن برسان. چهارده روز اینجا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرّاء خواهی شد و از سراي من صداي واویلا میشنوي و مرا در
مغتسل مییابی. ابوالأدیان گوید: اي آقاي من! چون این امر واقع شود امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: هر کس پاسخ
نامههاي مرا از تو مطالبه کرد همو قائم پس از من خواهد بود، گفتم: دیگرچه؟ فرمود: کسی که بر من نماز خواند همو قائم پس از
من خواهد بود، گفتم: دیگرچه؟ فرمود: کسی که خبر دهد در آن همیان چیست همو قائم پس از من خواهد بود. و هیبت او مانع
شد که از او بپرسم در آن همیان چیست؟ نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همانگونه که فرموده بود روز پانزدهم به
سامرّاء درآمدم و به ناگاه صداي واویلا از سراي او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم و برادرش جعفربن علی را بر در سرا دیدم و
شیعیان را بر در خانهاش دیدم که وي را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک میگویند. با خود گفتم: اگر این امام است که
صفحه 22 از 68
امامت باطل خواهد بود؛ زیرا میدانستم که او شراب مینوشد و در کاخ قمار میکند و تار میزند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت
گفتم و از من چیزي نپرسید، آنگاه عقید بیرون آمد و گفت: اي آقاي من! برادرت کفن شده است برخیز و بر وي نمازگزار!
جعفربن علی داخل شد و بعضی از شیعیان که سمّان و حسن بن علی - که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود - در اطراف
وي بودند. چون به سرا درآمدیم حسن بن علی را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفربن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد و
چون خواست تکبیر گوید کودکی گندمگون با گیسوانی مجعد و دندانهایی که بین آنها فاصله بود، بیرون آمد و رداي جعفربن
علی را گرفت و گفت: اي عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم. و جعفر با چهرهاي رنگ پریده و زرد عقب
رفت. آن کودك پیش آمد و بر او نماز گزارد و آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاك سپرده شد. سپس گفت: اي بصري!
جواب نامههایی را که همراه توست بیاور، و آنها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه، باقی میماند همیان. آنگاه نزد جعفربن
علی رفتم در حالی که او آه میکشید. حاجز وشّاء به او گفت: اي آقاي من! آن کودك کیست تا بر او اقامۀ حجت کنیم. گفت: به
خدا سوگند هرگز او را ندیدهام و او را نمیشناسم. ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از حسن بن علی(ع) پرسش
کردند و فهمیدند که او در گذشته است و گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ و مردم به جعفر بن علی اشاره کردند، آنها بر او
سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و گفتند: همراه ما نامهها و اموالی است، بگو نامهها از کیست؟ و اموال چقدر است؟
جعفر در حالی که جامههاي خود را تکان میداد برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب میخواهید. راوي گوید: خادم از خانه بیرون
آمد و گفت: نامههاي فلانی و فلانی همراه شماست و همیانی که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است.
آنها نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: آنکه تو را براي گرفتن اینها فرستاده همو امام است. جعفربن علی نزد معتمد عباسی رفت
و ماجراي آن کودك را گزارش داد. معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وي مطالبۀ آن کودك کردند،
صقیل منکر او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودك را از نظر آنها مخفی سازد و وي را به ابن الشوارب قاضی
سپردند و مرگ ناگهانی عبیدالله بن یحیی بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد و از این رو از آن کنیز غافل شدند و
او از دست آنها گریخت و الحمدلله رب العالمین • • • • • • • • •. علی بن سنان موصلی گوید: چون آقاي ما ابومحمد حسن بن
علی(ع) درگذشت، از قم و بلاد کوهستان نمایندگانی که معمولا وجوه و اموال را میآوردند درآمدند و خبر از درگذشت امام
حسن(ع) نداشتند و چون به سامرّاء رسیدند از امام حسن(ع) پرسش کردند، به آنها گفتند که وفات کرده است، گفتند: وارث او
کیست؟ گفتند: برادرش جعفربن علی، آنگاه از او پرسش کردند، گفتند که او براي تفریح بیرون رفته و سوار زورقی شده است
شراب مینوشد و همراه او خوانندگانی هم هستند، آنها با یکدیگر مشورت کردند و گفتند: اینها از اوصاف امام نیست، و بعضی از
آنها میگفتند: بازگردیم و این اموال را به صاحبانش برگردانیم. ابوالعباس محمد بن جعفر حمیري قمی گفت: بمانید تا این مرد
بازگردد و او را به درستی بیازماییم. راوي میگوید: چون بازگشت به حضور وي رفتند و بر او سلام کردند و گفتند: اي آقاي ما!
ما از اهل قم هستیم و گروهی از شیعیان و دیگران همراه ما هستند و ما نزد آقاي خود ابومحمد حسن بن علی اموالی را میآوردیم،
گفت: آن اموال کجاست؟ گفتند: همراه ماست، گفت: آنها را به نزد من آورید، گفتند: این اموال داستان جالبی دارد، گفت: آن
داستان چیست؟ گفتند: این اموال از عموم شیعه یک دینار و دو دینار گردآوري میشود. سپس همه را در کیسهاي میریزند و بر
آن مهر میکنند و چون این اموال نزد آقاي خود ابومحمد میآوردیم میفرمود: همۀ آن چند دینار است و چند دینار از آن که و
چند دینار آن از آن چه کسی است و نام همۀ آنها را میگفت و نقش مهرها را هم میفرمود، جعفر گفت: دروغ میگویید. شما به
برادرم چیزي را نسبت میدهید که انجام نمیداد، این علم غیب است و کسی جز خدا آن را نمیداند. راوي گوید: چون آنها کلام
جعفر را شنیدند و به یکدیگر نگریستند و جعفر گفت: آن مال را نزد من بیاورید، گفتند: ما مردمی اجیر و وکیل صاحبان این مال
هستیم و آن را تسلیم نمیکنیم مگر به همان علامتی که از آقاي خود حسن بن علی میدانیم. اگر تو امامی بر ما روشن کن و الا آن
صفحه 23 از 68
را به صاحبانش بر میگردانیم تا هر کاري که صلاح میدانند بکنند. راوي میگوید: جعفر به نزد خلیفه - که در آن روز در سامراء
بود - رفت و علیه آنها دشمنی کرد و خلیفه آنها را احضار کرد و گفت: آن مال را به جعفر تسلیم کنید، گفتند: خدا امیرالمؤمنین را
به صلاح آورد، ما گروهی اجیر و وکیل این اموال هستیم و آنها سپرده مردمانی است و به ما گفتهاند که آن را جز با علامت و
دلالت به کسی ندهیم و با ابومحمد حسن بن علی(ع) نیز همین عادت جاري بود. خلیفه گفت: چه علامتی با ابومحمد داشتید؟
گفتند: دینارها و صاحبانش و مقدار آن را گزارش میکرد، و چون چنین میکرد آنها را تسلیم وي میکردیم، ما مکرر به نزد او
میآمدیم و این علامت و دلالت ما بود و اکنون او درگذشته است، اگر این مرد صاحبالامر است بایستی همان کاري را که
برادرش انجام میداد انجام دهد و الا آن اموال را به صاحبانش بر میگردانیم. و جعفر گفت: اي امیرالمؤمنین! اینان مردمی دروغگو
هستند و بر برادرم دروغ میبندند و این علم غیب است. خلیفه گفت: اینها فرستاده و مأمورند و ما علی الرسول إلّا البلاغ. جعفر
مبهوت شد و نتوانست پاسخی دهد و آنها گفتند: امیرالمؤمنین بر ما منت نهد و کسی را به بدرقه ما بفرستد تا از این شهر به در
رویم. چون از شهر بیرون آمدند، غلامی نیکومنظر که گویا خادمی بود به طرف آنها آمد و ندا میکرد اي فلان بن فلان! اي فلان
بن فلان! مولاي خود را اجابت کنید، گوید: گفتند که آیا تو مولاي ما هستی؟ گفت: معاذالله! من بندة مولاي شما هستم، نزد او
بیایید، گویند: ما به همراه او رفتیم تا آنکه بر سراي مولایمان حسن بن علی(ع) وارد شدیم و به ناگاهی فرزندش، آقاي ما، قائم(ع)
را دیدم که بر تختی نشسته بود و مانند پارة ماه میدرخشید و جامهاي سبز در بر داشت. بر او سلام کردیم و پاسخ ما را داد، سپس
فرمود: همۀ مال چند دینار است و چند دینار از فلانی و چند دینار از فلانی و بدین سیاق همه اموال را توصیف کرد. سپس به
وصف لباسها و اثاثیه و چهارپایان ما پرداخت و ما براي خداي تعالی به سجده افتادیم که امام ما را به ما معرفی فرمود و بر آستانۀ
وي بوسه زدیم و هر سؤالی که خواستیم از او پرسیدیم و او جواب داد، آنگاه اموال را نزد او نهادیم و قائم (ع) فرمود که بعد از این
مالی را به سامراء نبریم و فردي را در بغداد نصب میکند که اموال را دریافت کند و توقیعات از نزد او خارج شود، گوید: از نزد او
بیرون آمدیم و به ابوالعباس محمد بن جعفر قمی حمیري مقداري حنوط و کفن داد و به او فرمود: خداوند تو را در مصیبت خودت
اجر دهد. راوي میگوید: ابوالعباس به گردنۀ همدان نرسیده درگذشت و بعد از آن اموال را به بغداد و به نزد وکلاء منصوب او
- میبردیم و توقیعات نیز از نزد آنها خارج میگردید. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج 2، ص 223
.230
مخمور می دیدار
زندگینامه، تشرفات و مکاشفات علامه سیدمحمدحسن میرجهانی اصفهانی(ره) گردآوري: علی اسماعیلی بر دل خود کشیده ام،
نقش جمال یار را پیشه خود نموده ام حالت انتظار را ریخته دام و دانه شَه از پر و بال خویشتن صید نموده مرغ دل، برده از او قرار را
1. زندگینامه دوشنبه، بیست و دوم ذیقعده سوزم و سازم از غمش روز و شبان به خون دل تا که مگر ببینم آن طرّهف مشکبار را 1
فرزندي به دنیا آورد که اسمش را « میر سید علی محمدآبادي جرقویه اي اصفهانی » سال 1319 ش، مطابق با سال 1279 ق. همسر
گذاشتند. محمد حسن پنج ساله بود که به مکتب رفت. قرآن را در هفت سالگی یاد گرفت و بعد شروع به فراگیري « محمدحسن »
صرف و نحو کرد. قسمتی از کتاب سیوطی را هم نزد یکی از علماي محل سکونتشان یاد گرفت. تحصیل را در حوزه علمیه اصفهان
و مدرسه صدر بازار ادامه داد. در اصفهان از محضر اساتیدي مثل: شیخ محمد علی حبیب آبادي و شیخ علی یزدي استفاده کرد و
فقه، اصول و منطق را یاد گرفت. سطوح عالی را در خدمت مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ محمد رضا رضوي خوانساري و مرحوم
میرزا احمد اصفهانی و مرحوم آیت الله شیخ محمد علی فتحی دزفولی و آیت الله حاج سید ابوالقاسم دهکردي گذراند. در همان
حال از دروس خارج آیات عظام حاج میرزا محمد رضا مسجدشاهی و آخوند ملاحسین فشارکی (ره) هم استفاده کرد. سال
صفحه 24 از 68
1305 ق. به نجف اشرف رفت و از محضر بزرگانی همچون آیت الله رجالی، حاج شیخ عبدالله مامقانی و آیت الله آقا ضیاء الدین
عراقی(ره) بهره برد. جنبه هاي والاي روحانی و اخلاقی، او را یکی از یاران خاص آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) قرار داد. به
حدي که بعداز مدتی مسئولیت تنظیم و ترتیب نوشته ها؛ و امور مالی آیت الله اصفهانی به علامه میرجهانی واگذار شد. در این زمان
بود که پدرش اصرار کرد به اصفهان بیاید. او هم همه چیز را گذاشت و به اصفهان آمد. اما پس از مدتی پدرش را از دست داد و
راهی شهر مشهد شد. و هفت سال در جوار حضرت علی بن موسی الرضا(ع) از انوار آن مضجع شریف بهره ها برد. علامه
میرجهانی در این ایام فعالیت هاي علمی اش را ادامه داد. در کتابخانه آستان قدس رضوي نسخ خطی قدیمی را تصحیح می کرد.
بقیه اوقاتش را هم به تدریس و نوشتن می گذراند. محل اصلی فعالیت هاي ایشان در مشهد، دو حجره در صحن عتیق بود. بعد از
هفت سال به تهران نقل مکان کرد و در آنجا نیز به تبلیغ و تألیف مشغول شد که حاصل این تلاش بیوقفه، آثار ارزشمند بسیاري
است. برخی از این تألیفات با خط خوش آن مرحوم به زیور طبع آراسته شدهاند و از آن جمله: کتاب نوائب الدهور فی علائم
الظهور است که طی چهار جلد مجموعهاي مفصل، بینظیر و گرانقدر را از نشانههاي ظهور به تفکیک بیان ائمه(ع) و برخی دیگر
از مطالب مهدوي به همراه بخشی اشعار پر از سوز و گداز ایشان در فراق حضرت مهدي(ع)، در چند نوبت چاپ شده است. این اثر
همواره کارگشا براي اهل تحقق و کتابی جذاب براي اهل مطالعه به شمار میآمده و از زمان انتشار اولیه مورد استفادة بسیاري قرار
گرفته است.. سال هاي آخر عمر گهربارش به شهر اصفهان بازگشت و به آن دیار برکت دیگري داد. با وجود پیري و کهولت سن
به منبر می رفت و صحبت هاي شیرینش مردم را به اهل بیت(ع) جذب می کرد. روز سه شنبه بیستم جمادي الثانی سال 1413 ق.
مصادف با سال 1371 ش. چراغ عمر این عالم بزرگ رو به خاموشی رفت. مردم اصفهان پیکر مطهر علامه میرجهانی را پس از
تشییعی پرشکوه و در خور شأن، در بقعه علامه مجلسی(ره) در مسجد جامع اصفهان به خاك سپردند. 2. تشرفات و مکاشفات می
فرمودند: به دستور استادم آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) براي اصلاح برخی از امور و کارها از نجف اشرف رفتم به سامرا پول هم
زیاد با خود برده بودم. اول پول ها را بین اهل علم و خدام حرم عسکریین(ع) تقسیم کردم. مخصوصاً براي آسایش و امنیت بیشتر
زائران، به خدمه حرم و سرداب مقدس پول بیشتري دادم. به همین دلیل آنها براي من احترام بیشتري قائل بودند. یک بار کلیددار
حرم گفت: آقا اگر در این مدت که اینجا تشریف دارید، امري داشتید، من در خدمت حاضرم. من هم از او خواهش کردم که
اجازه بدهد شب ها در حرم عسکریین(ع) بمانم و دعا کنم. آنها هم قبول کردند. ده شب در حرم مطهر عسکریین(ع) می ماندم و
آنها در را به روي من می بستند و می رفتند. اذان صبح می آمدند و در را باز می کردند. شب دهم شب جمعه بود. توي حرم خیلی
دعا کردم و زیارت و تشرف به خدمت مولایم حضرت صاحب الامر(عج) را خواستم. موقع صبح که در را باز کردند، بعد از
خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم. چون هنوز آفتاب نزده بود و هوا تاریک بود، شمعی در دست گرفتم و از پله
هاي سرداب پایین رفتم. وقتی به صحن سرداب رسیدم، دیدم بدون اینکه چراغی باشد آنجا روشن است. آقاي بزرگواري هم
نزدیک صفّه مخصوص نشسته بود و ذکر می گفت. از جلوي او گذشتم. سلام کردم و مقابل صفّه ایستادم. زیارت آل یاسین
و» را خواندم وقتی به جمله « دعاي ندبه » راخواندم و ایستادم به نماز و زیارت، در حالی که جلوتر از آن آقا بودم. بعد از نماز
هیچ وقت » : بعد گفتند « و عرجت به إلی سمائک » رسیدم، آن آقا گفتند: این جمله از ما نرسیده بگویید « عرجت بروحه إلی سمائک
دعا را تمام کرده و به سجده رفتم. در سجده بود که چیزهاي دیگري به ذهنم آمد. اینکه سرداب بدون چراغ .« بر امامت تقدم نکن
گفت این جمله دعاي ندبه از ما نرسیده، اینکه تذکر داد چرا بر امامت مقدم شده اي؟ فهمیدم چیزي که » آقا « روشن بود، اینکه آن
در حرم مطهر حضرت عسگري(ع) از خدا خواستم، نصیبم کرده است. از سجده که سر برداشتم، خواستم دامن حضرت را بگیرم و
با ایشان صحبت کنم، حاجاتم را بخواهم، اما دیگر دیر شده بود. سرداب تاریک بود و هیچ کس هم جز من آنجا نبود. وقی بیرون
می آمدم، با خود زمزمه کردم: من که مخمور از می سرشار دیدارم هنوز باز مشتاق فروغ روي دلدارم هنوز گر طبیب از بهر درمانم
صفحه 25 از 68
شراب وصل داد لیک حق داند که من از هجر بیمارم هنوز جان حیران بر لب آمد در تمناي وصال فخرم آن باشد که پیش گل
رخان خارم هنوز 2 تشرف به محضر مقدس حضرت صاحب الامر(ع) و دیدن لایه هاي پنهانی خلقت یا باطن هستی اگر چه آسان
نیست اما در تاریخ سیر و سلوك علماي شیعه نادر نیست. چه بسیار از علماي خاص یا حتی عامه که به محضر مبارك حضرت
صاحب الزمان(ع) راه یافته اند و یا در اثر زهد، تقوي و خلوص عارفانه اي که داشته اند، چشم دلشان چیزهایی را دیده که با چشم
آیا شما با امام » : سر قابل دیدن نیست. علامه میرجهانی از این دسته مردان خدا بوده است. آقاي معادي از علامه پرسیده بود
می گوید: هر نظرم .« یک شب تا صبح، یک صبح تا شب و یک بار هم به صورت تلفنی » : فرموده بود .«؟ زمان(ع) مراوده داشته اید
که بگذرد جلوه رویش از نظر بار دگر نکوترش بینم از آنچه دیده ام انگار دیدارهاي او و آقایش بیش از یکی دوبار بوده است.
علامه در رؤیا دیده بود که امام زمان(ع) می خواهند یک بسته اسکناس بیست تومانی به او هدیه بدهند. علامه گفته بود: آقا من
پول نمی خواهم اما درخواست دیگري دارم... . بعد از آن فی البداهه درخواستش را در قالب یک رباعی گفته بود: اي مهر سپهر
آسمان اجلال اي دفرّ گرانبهاي دریاي جلال از درگه جود تو نخواهم چیزي الاّ گه ارتحال زین دار وبال حضرت هم در جواب
تبسمی می کنند و درخواستش را قبول، اسکناسها را هم داده بودند 3. دختر علامه خواب دیده بود. سید جلیل القدري روز جمعه به
خانه آنها می آید و در حوض خانه غسل می کند. دختر، صبح خواب را براي پدرش تعریف کرده بود. دو ساعت بعد در خانه به
صدا درمی آید. علامه در را باز می کند. سید جلیل القدر و بزرگواري پشت در خانه بوده است. سید اجازه ورود می خواهد.
علامه او را به داخل منزل راهنمایی می کند. احوالپرسی می کنند. سید می گوید: آب حوض تمیز است. اگر اجازه بدهید در آن
علامه پیش خودش فکر «. تعبیر خواب صبیه (دختر) شما هم شد » : غسل کنیم (غسل جمعه). بعد حوله و لنگ می خواهد. می گوید
شما » : سید از علامه اجازه مرخصی می خواهد. وقت رفتن از علامه می پرسید «. ایشان هم از خواب دخترم اطلاع دارند » : می کند
علامه «. من همان سید هستم... به زودي زود » : 4 سید می گوید «! بله » : علامه می گوید «؟ درباره سید حسنی هم چیزي نوشته اید
هرکس موقع رفتن به » : میرجهانی گفته بود: از حرم امام هشتم(ع) بیرون آمدم که باران گرفت. یاد روایتی افتادم که می گفت
خوشحال شدم. تصمیم گرفتم دوباره برگردم حرم و زیارت .« زیارت یک قطره باران به او بخورد، تمام گناهانش بخشیده می شود
کنم. داخل صحن عتیق که شدم، دیدم داخل صحن را مثل صحراي عرفات چادر سفید زده اند و با طنابهاي محکم آنها را بسته اند.
انگار تمام صحن را چادر زده بودند. آخر صحن هم دیواري سیاه رنگ مثل دود بود. گنبد و ضریح هم بین زمین و آسمان معلق
اینجا همیشه اینطوري است: » : تبسم کرد. گفت «؟ چرا صحن اینطوري است » : بود. تعجب کردم. از پیرمردي که کنارم بود، پرسیدم
این چادرها مال دوستداران و محبان ائمه است که به زیارت می آیند. آنها هم که ولایت آقا را قبول ندارند، در آن دیوار سیاه محو
می شوند 5. علامه میرجهانی به بیماري نقرس و سیاتیک مبتلا شده بود. مدتها براي معالجه این بیماري در اصفهان، مشهد و تهران
دکتر رفت و دارو مصرف کرد. هم به روشهاي قدیمی و هم به روشهاي جدیدتر. اما نتیجه اي نداشت. روزي دوستانش آمدند و
به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم. رفتیم زیارت امامزاده ابراهیم » : بردندش به شیروان. وقتی برگشتند پایش خوب شده بود. گفت
که خارج شهر قوچان است. آنجا هواي لطیف و منظره جالبی داشت. رفقا گفتند که نهار را همین جا بمانیم. آنها مشغول تهیه غذا
شدند و من خواستم براي تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم. دوستان گفتند که راه دور است و براي پایتان مشکل به وجود می
آید. گفتم آهسته می روم. آهسته آهسته رفتم تا رسیدم به رودخانه. تجدید وضو کردم. کنار رودخانه نشسته بودم و به مناظر طبیعی
آقاي میرجهانی شما با اینکه » : اطراف نگاه می کردم که دیدم کسی با لباسهاي نمدي چوپانی آمد نزدیک من. سلام کرد. گفت
دوست دارید من درد پایتان را «: تا الان که نشده است گفت » : گفتم «!؟ اهل دعا و دوا هستی، هنوز پاي خود را معالجه نکرده اي
چوپان آمد و کنار من نشست. از جیبش چاقوي کوچکی درآورد. نام مادرم را برد و سر چاقو را .« البته » : معالجه کنم؟! گفتم
چاقو .« آخ » : گذاشت اول موضع درد. بعد چاقو را کشید پایین آورد تا پشت پا. بعد محکم فشار داد. از شدت درد ناله ام بلند شد
صفحه 26 از 68
خواستم مثل همیشه با کمک عصاب بلند شوم. دیگر پایم درد نداشت. گفتم: شما کجا .« بلندشو! خوب شدي » : را برداشت و گفت
هستید؟ گفت: من در همین قلعه ها هستم. دستش را به اطراف گرداند. گفتم: پس من کجا خدمتتان برسم؟! گفت: تو آدرس مرا
و بعد «. هر وقت لازم باشد، خودم می آیم پیشت » : نمی توانی یاد بگیري ولی من خانه شما را بلدم. بعد آدرس ما را گفت: گفت
رفتند و هر چه «. بروید و آن مرد نمدپوش را پیدا کنید « : گفتم »؟ آقا عصایتان کو » : هم رفت. چند لحظه بعد رفقایم رسیدند. گفتند
جست وجو کردند، اثري از او پیدا نکردند 6. رفت به مشهد، آن هم پیاده. از اصفهان تا مشهد را دوباره پیاده رفته بود. سفر اول
روزي رفت شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(ره) را ببیند. جمعیت زیاد بود، نشد. روز دوم دوباره رفت. صبر کرد تا خلوت شد.
نشست در پیش شیخ حسنعلی نخودکی. شیخ گفت: بفرمایید! چکار دارید؟ سید جواب داد: همه درد جسمی دارند و من درد
روحی... . این دیدار نقطه عطفی شد در سیر و سلوك علامه. بعد از این دیدار بود که رفت نجف اشرف خدمت حضرت
امیرالمؤمنین(ع). عراق که حمله کرد به کویت و جنگ خلیج فارس شروع شد، خیلی ها سرگردان شده بودند. نمی دانستند ایران
باید چکار کند؟! بعضی ها هم راهکارهاي غلطی را نشان می دادند. در بحبوحه جنگ، علامه در خواب حضرت بقیه الله
الاعظم(عج) را دیده بود. پرسیده بود که تکلیف ما در این امر چیست؟ حضرت فرموده بودند: دخالت نکنید!. هنوز جنگ ایران و
عراق تمام نشده بود. با دوستان زیادي دور علامه جمع شده بودیم. علامه گفت: دیشب خواب دیدم که در تمام آسمان چیزي
نوشته شده. عده اي پرسیدند: آن مطالب چه بود؟ علامه توریه کردند و گفتند: نتوانستم بخوانم. بعد از جلسه از علامه پرسیدم: اگر
من که آدم بی سوادي هستم این عذر را می آوردم قابل قبول بود. ولی شما چگونه می گویید که نتوانستید بخوانید؟ بالاخره علامه
خوابشان را تعبیر کردند: جنگ تمام می شود، بعد عراق به کویت حمله می کند. بعد هم آمریکا به بهانه حمایت از کویت وارد
از باغ شیخ العراقین می آمدم » : جنگ می شود و عراق را از کویت بیرون می کند. هنوز جنگ ایران و عراق تمام نشده بود 7. گفت
که یک نفر جلو آمد. گفت که بیایید براي ما روضه بخوانید. روضه را که خواندم، بیست تومان داد. آن روزها براي خودش پولی
تا دم در مدرسه صدر با همدیگر پیاده آمدیم. گفتم: شما چه کاره اي؟ گفت: کاري با .« می خواهم شما را برسانم » : بود. بعد گفت
ما نداشته باشید. ما اجنّه هستیم. علامه می خندید و می گفت: من براي اجنه هم روضه خوانده ام. بچه که بودم، خانه مان محله
رفتم .« بابا من هم می آیم » : خواجوي اصفهان بود. می آمدند دنبال حاج آقا می بردندشان براي منبر و سخنرانی. یک شب گفتم
دنبالشان. از محله خودمان که خارج شدیم از مسیري گذشتیم که کوچه ها و گذرهایی داشت. در حالی که آن موقع بیرون از محله
خواجو خانه و آبادي وجود نداشت. من آن وقت این قضیه را نفهمیدم. بالاخره وارد یک باغ شدیم. جمعیت زیادي بودند. حاج آقا
رفت منبر و سخنرانی اش را شروع کرد. اما من چیزي از سخنرانی اش نفهمیدم. کسانی که آنجا بودند پاهایشان شبیه سم بود.
ترسیده بودم. منبر هم که تمام شد، دیگر هیچ اثري از جمعیت نبود. انگار همه ناپدید شدند. وقتی برمی گشتیم از کسی هم که
فانوس دستش بود می ترسیدم. بعدها فهمیدم آنجا جلسه گروهی از مؤمنان و شیعیان اجنه بوده است 8. از بچه گی خطش خوب
بود. جوان که بود یکی از ثروتمندان جرقویه از او خواست یک قرآن برایش با خط زیبا بنویسد. قرار شد براي این کار 30 تومان
که آن روزها پول زیادي بود بگیرد. قرآن را نوشت برد تحویل سفارش دهنده داد. اما سفارش دهنده بدقولی کرد. جاي 30 تومان
فقط مقدار زیادي گندم و جو داد به محمدحسن. بعد از مدتی قحطی منطقه جرقویه را گرفت. قیمت غله بالا رفت. بعضی ها تصمیم
هر کس به گندم و » : گرفتند غلاتشان را به قیمتهاي خیلی زیادتري بفروشند و یا با طلا و نقره مردم عوض کنند. محمد حسن گفت
اسم آنها را هم یادداشت کرد. بعد از سه «. جو احتیاج دارد، بیاید وسیله اي، چیزي امانت بگذارد و غلات مورد احتیاجش را ببرد
ماه که شرایط قحطی گذشت، محمدحسن اعلام کرد کسانی که چیزي امانت گذاشته اند بیایند و امانتی شان را بگیرند. در مقابل
غلات هم هیچ پولی نگرفت. مسجد بزرگ و خوبی بود. موقع نماز هم شلوغ می شد. آمدند پیش علامه تا امام جماعت آن مسجد
چرا امامت نماز جماعت را قبول نمی کنید. اگر قبول کنید مردم هم به فیض می » : شوند. قبول نکرد. خواستم نصیحتش کنم. گفتم
صفحه 27 از 68
وقتی امام جماعت وارد مسجد می شود و صفهاي آماده جماعت را می « : علامه گفت .« رسند. براي شما هم که زیاد مشکل نیست
بیند و خادم براي ورود آقا صلوات می فرستد، مردم هم سلام می کنند و احترام می گذارند، امام جماعت یک حالت خوشی پیدا
می کند. همین خوشی باعث زیاد شدن هواي نفسش می شود. شما که امامت جماعت را می پذیرید، افراد نفس کشته اي هستید،
همان روز از امامت جماعت مسجدي که در آن نماز می خواندم کناره گیري کردم 9. آمد، گفت که کتابهاي .» اما من می ترسم
علامه میرجهانی را می خواهد. غریبه بود. تعجب کردم که مرا از کجا پیدا کرده است. گفت: من کتابهاي زیادي داشتم ولی از
علامه کتابی نداشتم. آشنایی هم که کتابهاي آقا را ازش بگیرم پیدا نکردم. یک شب رفتم سر مزار علامه. آنجا از خودشان
درخواست کردم کتابهایشان را به من برسانند. شب خواب علامه را دیدم که آدرس شما را داد. 10 آمده بود به خواب دوستانش. به
وقتی زنده بود، عیدها می رفتیم .« سوره یاسین بخوان » : به دیگري گفته بود .« سر قبرم زیارت جامعه بخوان » : یکی گفته بود
دیدنشان، عیدي می گرفتیم. وقتی فوت کردند، شب عید به یادشان افتادم. فکر کردم اگر زنده بودند می رفتم دیدنشان، عیدي می
من زمان « : در یکی از سخنرانیها گفته بودند .«! بیا عیدي بگیر! عیدي ات هست، بیا بگیر » : گرفتم. شب خواب دیدم که می گویند
بعد از مرگ کسی خوابشان را دیده بود. سؤال کرده بود: .« ظهور حضرت ولی عصر(ع) زنده هستم و آن زمان را درك می کنم
من خودم خواستم که بروم. زمان آقا امام » : گفته بودند «؟ مگر شما نفرمودید موقع ظهور زنده هستید و آن زمان را درك می کنید »
گفتند: «؟ از حضرت مهدي(ع) چه خبر » : رفته بودیم خدمت علامه، هنوز انقلاب نشده بود. پرسیدیم .« زمان برمی گردم، ان شاءالله
سه چهار روز قبل یکی از اصحاب حضرت را دیدم. لباسش شبیه روستاییان خراسان بود. می گفت که در ایران کویري هست به »
اسم کویر طبس که این منطقه ارتباط خاصی با حضرت مهدي(ع) دارد. اگر هواپیماهاي دشمن بیایند آنجا شنهاي روان به سویشان
فرستاده می شود و هواپیماها از کار می افتند. بعد از انقلاب و قضیه طبس یک بار دیگر رفتیم خدمت علامه. خواهش کردیم یک
بار دیگر قضیه طبس را بگویند. علامه دفتري که به دستخط خودشان بود و بعضی قضایا را در آن نوشته بودند، دادند به من گفتند:
. همین الان بخوان و دفتر را نبر. تا جایی که قضیه طبس در آن توضیح داده شده بود را خواندم. دفتر سالها قبل نوشته شده بود 11
دعوتش کرده بودند یکی از باغهاي اطراف مشهد. صاحب باغ موقع شام دیده بود علامه در میان میهمانها نیست. تمام باغ را به
دنبال علامه می گردد. ایشان را در میان یک جوبه انگور پیدا می کند. اما می ترسد جلو برود. علامه نشسته بوده روي زمین و
دورش انواع و اقسام حیوانات ایستاده بودند یا خوابیده بودند. شیر و مار و حیوانات اهلی. علامه آنها را نوازش و دعا می کردند. به
صاحب باغ می گوید: نترس! اینها هم مخلوق خدا هستند. بی خودي به کسی آسیب نمی رسانند. صاحب باغ می گوید: بیایید
برگردیم. علامه قبول نمی کند، می گوید: هنوز یک مار باقی مانده که راهش دور است. هنوز نرسیده. صبر می کنند تا آن مار هم
برسد. او را هم نوازش و دعا می کنند و برمی گردند. شنیده بودم یکی از کرامتهایی که به بزرگان اعطا می شود باز شدن دربهاي
گفتند: به جاي این .« این ماجرا براي شما هم رخ داده » : حرم اهل بیت به روي آنهاست. یک روز مقدمه چینی کردم و از آقا پرسیدم
حرفها، بلندشو یک جاي بریز، قلیان بیاور!. هم چاي آوردم، هم قلیان. دوباره پرسیدم. گفتم: این قلیان هم عجب صداي قشنگی
دارد. اینقدر اصرار کردم تا بالاخره اعتراف کردند که درب حرم ائمه(ع) براي ایشان هم باز شده 12 . یکی از تجار اصفهان آمده
بود خدمت علامه، از علامه چیزي را خواست که علامه به او گفتند: چهل روز باید مشهد بمانی. بعد از چهل روز همان تاجر را در
حرم دیدم. از خوشحالی انگار روي پایش بند نمی شد. هر چه اصرار کردم علتش را بگوید، نگفت. بالاخره علامه به او اجازه
دادند به من بگوید. تاجر گفت: آقا ثامن الحجج(ع) را دیدم که در یک لحظه در دو نقطه از حرم ایستاده اند و به کسانی که داخل
برگرفته از: دریاي نور، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداري × : می شوند گلاب می دهند. ماهنامه موعود شماره 52 پی نوشتها
3 . به نقل از حجت .415- اصفهان. 1 . علامه میرجهانی(ره)، دیوان اشعار. 2 . گنجینه دانشمندان، آقاي رازي، ج 2، صص 411
الاسلام حاج عبدالجواد شریعتی (نوه علامه) و آیت الله سیدابوالحسن مهدوي، امام جمعه محترم موقت اصفهان. 4 . علامه میرجهانی
صفحه 28 از 68
در کتاب نوائب الدهور فی علائم الظهور مطالبی در این باب نوشته اند. 5 . به نقل از آقاي معادي. همین مضمون از آیت الله
7 . به نقل از آقاي معادي. 8 . به نقل از فرزند علامه میرجهانی. 9 . به نقل . مهدوي هم نقل شده است. 6 . گنجینه دانشمندان، ج 2
از حجت الاسلام محمدحسن شریعتی. 10 . به نقل از آقاي معادي. 11 . به نقل از آیت الله عبدالقاسم شوشتري. 12 . به نقل از حجت
الاسلام شریعتی کرمانی.
شرح مراتب طهارت- 1
و امام صادق(ع) راجع .« و سقیهم ربهم شراباً طهورا » : استاد صمدي آملی اشاره: خداوند تبارك و تعالی در قرآن کریم فرموده است
معارج .« یعنی آنان را از هر چیزي جز الله تطهیر میسازد. چه آنکه هیچ پاك کنندهاي از آلودگی جز خدا نیست » : به آن فرمودند
انسان را مدارجی باید از فرش تا بطنان عرش کشور وجود که تا به بطنان عرش کشور وجود تا به طهارت از فرش تا فوق عرش طی
گردد. تا انسان هم، انسانی قرآنی شود که و را جز مطهرون مسّ ننمایند. مراتب طهارت به فناي در توحید افعالی و صفاتی و ذاتی
منتهی میشود و موجب نیل به تجلی اسمایی و صفاتی میگردد و نهایت مرتبۀ طهارت همین است که از لسان بمارك سلالۀ نبوت،
صادق آل محمد(ع) دریافتی؛ که مسحهاي از عالم الهی و قلبی از نور مشکات رسالت و نفخهاي از شمیم ریاض امامت است.
من در امت (پیامبر) خاتم(ص)، از عرب و عجم، کلامی بدین پایه که از » : حکیم فرزانه، علامه حسن زاده آملی نیز فرموده است
صادق آل محمد(ص) در غایت قصواي طهارت انسانی روایت شده است از هیچ عارفی ندیدهام و نه شنیدهام. به پاي قسمتی از
شرح کتاب مراتب طهارت این بزرگ مینشینیم. در قرآن کریم در سوره مبارکه حشر راجع به کفار آمده است که ایشان به ظاهر با
همدیگر جمعاند اما در دل، از یکدیگر متنفرند. جهنمیان در قیامت بر خلاف بهشتیان که همدلند و رویشان به طرف هم است، با
1 قرآن بهشتیان را نسبت به هم « یوم یفّر المرء من أخیه و أمه و أبیه و صاحبته و بنیه » : هم همدل نیستند و از یکدیگر روي گردانند
که در دست دارند همدیگر را تعارف میکنند. اما در مورد اهل جهنم « کأس معینی » ایشان در بهشت با » : همرو میداند و میفرماید
میفرمایند: ایشان در قیامت هم از دست برادرانشان در فرارند و هم از دست خواهرانشان. هم از پدر و مادر خود گریزانند و هم از
همسر خود که نزدیکترین فرد جسمی و محرمی با آنها است فرار میکنند. این سلسله اشخاص در آیات را باید بیشتر توجه کرد.
همانگونه که در ظاهر میبینید دو برادر به هم نزدیکند اما آن قرب و سیطرهاي که پدر و مادر نسبت به فرزند دارند دو برادر به
نه تنها برادر، بلکه از برادر نزدیکتر هم که پدر و » : و در ادامه فرمود « برادر از برادر فرار میکند » : یکدیگر ندارند. ابتدا فرمودند
نه تنها پدر و مادر بلکه همسرانشان نیز از » : از پدر و مادر نزدیکتر، همسر هر فردي است. فرمود « مادرند از انسان خواهند گریخت
بعد از همسر تنها کسی که نزدیکترین انس و ارتباط را با انسان دارد فرزند است. زیرا همسر در ابتدا « ایشان گریزان خواهند بود
بود و بعد با انسان انس گرفت که شاید روزي هم این انس با یک طلاق منقطع گردد اما فرزند جگرگوشه انسان است که « غیر »
فرمود: فرزندانشان نیز از ایشان میگریزند. در دنیا معمولًا برادر و برادر، زن و شوهر، فرزندان و پدر و مادر به هم « الولد سرّ أبیه »
نزدیکند که اگر قرار باشد هر کدام اینها متولی داشته باشند سعی میکنند در محیطی کنار همدیگر زندگی کنند اما قرآن کریم
میفرماید: همینهایی که به ظاهر باهمند، در دل با همدیگر نیستند. هر کسی که دلش به دل دیگري راه داشت قطعا این دو دل به
هم رو میکنند و چون رو میکنند چهرهها و بدنشان نیز به یکدیگر رو میکنند. اما اگر دلی به دلی دیگر راه نداشت میبینید که
بدن و چهرههایشان نیز از یکدیگر روي بر میگردانند و هر وقت به هم میرسند، از هم پشت میکنند در این هنگام گرچه به ظاهر
هم با هم جمع شوند اما اگر اهل دلی در بین آنها باشد که چشم دل او باز باشد خواهد دید که آنها از یکدیگر پشت کردهاند. اما
اگر دو دل با هم مأنوس باشند اهل باطن در خواهند یافت که این دو به هم رو کردهاند ولو اینکه یکی مثلا در آمل و دیگري در
فلان نقطه از دورترین نقاط کشور باشد. آنچه ملاك است رو کردن قلبها است. باید این را دنبال کرد که اگر دلها به هم رو کنند
صفحه 29 از 68
قهرا موفقیت هست در غیر این صورت راهی جز افتراق و جدائی نخواهد بود. زیرا نهایت راه یا همچون بهشتیان اجتماع است و یا
همانند دوزخیان افتراق است. لذا باید در ادامه جلساتمان به این معنی بیشتر عنایت کنیم. و اکنون وارد بحث میشویم که راجع به
حاوي یک معناي ظاهري و یک معناي باطنی است. معناي ظاهري طهارت « طهارت » طهارت و مراتب آن است. طهارت فقهیه
است. ما در سلسله جلساتمان - ان شاء الله - قصد داریم که مباحث مربوط به معناي باطنی طهارت را تقدیم حضورتان « پاکی »
کنیم. در ابتدا درباره طهارت ظاهري عرض میکنیم که این طهارت در سه بخش وضو، غسل و تیمم حاصل میشود و این طهارتی
است که در فقه مطرح است. طهارت فقهیه را در فقه براي این مطرح فرمودهاند که بدن انسان را از نجاستهاي ظاهري پاك کند که
فقه شریف مربوط به بدن و اعمال قالبیه آن همانند نماز و روزه و احکام شرعی است که با انجام آن انسان در مرتبه بدن به مقام
تجلیه میرسد و تجلیه مربوط به ظاهر انسان است که مطابق قوانین شرع و احکام شرعی آن آراسته میشود لذا فقه شریف باید در
تشکیل میدهد. در « وضو » متن انسان و اجتماع پیاده شود تا هر دو را تجلیه نماید. حقیقت نورانی وضو: شاخصه مرتبه طهارت را
یک روایت آمده است که الوضوء نور وضو گرفتن نور است در روایتی دیگر آمده: اگر شخص با وضویی قبل از اینکه وضویش را
ترك الاطناب » باطل کند، وضوي دیگري بگیرد او نور بر نور افزوده است که الوضوء علی الوضوء نور علی نور. در کتاب شریف
حدیثی از جناب رسول اکرم(ص) نقل شده است که حضرت فرمود: امت من از اثر دست و روي شستن روي « فی شرح الشهاب
سپید و دست و پاي سپید باشند بدان که ایزد تعالی چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وي به دنیا آلوده، به خدمت آیند،
ایشان را فرمود که وضو کنند و با این چهار عضو مخصوص کرد. زیرا که آدم اول روي به درخت گندم کرد و به پاي رفت و به
شستن به گاه » : این چهار عضو گناهکار را بفرمود « عزّ اسمه » دست از درخت گندم باز کرد و بر سر نهاد و بر حوا آمد. ایزد
تاریکی، حق ملاقات با روشنایی را ندارد جناب رسول(ص) فرمودند: خداوند وقتی نماز را واجب کرد، دید که بندگانش .« خدمت
شوند. زیرا بنده « صلوه » آلودهاند لذا دستور داد که بندگان قبل از ورود به نماز اول روشن گردند و سپس وارد منطقه روشنایی
آلوده حق مشرف شدن به زیارت نماز را ندارد. چون نماز پاك است و حقیقت آن تماما طهارت است. کسی که وضو ندارد
وجودش تاریک است و کسی که تاریک شد حق ملاقات با نماز را که نور است نخواهد داشت. پیامبر فرمود: خداوند وضو را
واجب نمود زیرا که نخواست بندگانش با دنیایی که بدان آلودهاند وارد نماز شوند زیرا بنده به دنیا آلوده است و شبانه روز در این
آلودگی به سر میبرد. نتیجه اینکه انسان با وضو گرفتن خود را آماده میسازد براي ورود در منطقه نورانی دیگري به نام نماز.
نکتهاي در فهم قصص قرآنی نکتهاي را بیان مینمایم که این نکته به عنوان رمزي در فهم قصههاي قرآن کریم است و آن اینکه: هر
و إذ قال ربک للملائکه إنی جاعل فی الارض » چه را در قرآن میخوانید از قصه حضرت آدم (ع) مثل اولین قصه سوره بقره
2 و قصههاي حضرت موسی(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت عیسی(ع)، حضرت نوح(ع) و دیگر انبیاء عظام، بدانید که اینها « خلیفه
فقط صرف پرداختن به یک داستان نیست بلکه رمز این قصهها در قرآن آن است که هر کسی بخواهد از حیوان بودن به در آید و
به مقام انسانیت برسد باید مسیري را طی کند که در این مسیر همانند پیغمبران دچار حوادث و موانع شود و با مشکلاتی برخورد
کند. مثلا اگر کسی از امشب بگوید: خدایا میخواهم بیایم تا تمام آنچه را که فرمودي، بدان عمل کنم از فردایش خواهد دید که
مشکلی برایش پیش آمده است همانند مشکل حضرت آدم(ع)، یک حادثهاي براي او اتفاق افتاده است همانند حادثه حضرت
موسی(ع) ، یک واقعهاي براي او رخ داده است یا همانند واقعه حضرت عیسی(ع) و ... خداوند نیز در قرآنش میفرماید اگر در
مسیر انسانیت مشکلی شبیه مشکل حضرت آدم (ع) پیدا کردي اینگونه حلش کن و یا اگر شبیه حضرت موسی دچار مشکل
شدهآي راه حل آن اینگونه است. نتیجه کلام این که ما نپنداریم قرآن یک داستانی گفته که حضرت آدمی بود، این حضرت آدم
در یک بهشتی زندگی میکرد، به او گفته بودند به گندم نزدیک نشو و او هم نزدیک شد و از آن خورد و از بهشتش بیرونش
کردند، تا از آن به بعد سوالهاي فراوانی پدید آید که مثلا: آدم کجا بود؟ او را کجا ساختند؟ چگونه او را ساختند؟ آن بهشت در
صفحه 30 از 68
کجا بود؟ چگونه به گندم نزدیک شد؟ مگر در بهشت گندم و جو هم وجود دارد؟ و مگر در آنجا ممنوعیتی هم هست؟ چرا از
آنجا بیرونش کردند؟ و دهها سؤال دیگر.. سر تمام این سوالاتی که براي افراد پیش میاید این است که خیال کردهاند قضیه
حضرت آدم و مانند آن صرفا به عنوان پرداختن به یک قصه در قرآن است و حال اینکه عرض کردیم اینگونه نیست بلکه همه
قصص قرآنی بیان اطوار وجودي انسانی در سیر تکاملی او است که سفرنامه انبیاء در مقام شهود حالات ما است و گرنه انسانهاي
کامل همانند سفراي الهی منزه از خطا و اشتباهند و این لطیفه را روح دیگري است که براي اهل آن با تدبر تام معلوم است که
انسان کامل را روي به جانب حق است که مظهر اسماء الله است و چهرهاي به جانب خلق است که اطوار وجودي آنها را به آنها
نشان میدهد تا در مسیر تکامل، شوق به کمال یابند. تطبیق وقایع قرآنی در سیر انسانی: همانطور که به عرض رسید قضیه حضرت
آدم یک قضیه شخصی در شصت یا هفتاد یا هفت هزار یا هفتاد میلیون سال قبل که آن جد اعلاي ما آدم دچار آن شده است
نمیباشد بلکه جناب عالی هم اگر بخواهی همانند آدم به سوي آدمیت حرکت کنی، براي تو هم این گرفتاري هست. به عنوان مثال
حضرت آدم آمد تا به سوي آدمیت حرکت کند اما همین که همجنس دارد و باید با همجنسش همبستر شود، این اولین گرفتاري
همین « عرش و فوق عرش من منتظر توست بیا و خود را بدان جا برسان » : اوست. و همینطور همین خدایی که به من و تو میگوید
خدا به من و تو دستور داده که همسر بگیرید و فرموده: ازدواج نصف دینت را حفظ میکند. اتفاقا اولین مشکلی هم که در سیر
انسانی بر هر فردي رخ میدهد همین است. این را باید چه کار کرد؟ آیا به آن رو کند یا نکند؟ در جاي دیگر فرمودند: اگر کسی
همسر داشته باشد و چهار شب با همسرش در بستري بخوابد و به همدیگر پشت کنند، خلاف است. حتی فرمودند: اگر کسی
همسري دارد و چهار ماه با همسرش همبستر نشود، او حرام شرعی مرتکب شده و باید توبه کند. در جاي دیگر فرمودند: بر شما
واجب است خرج و مخارج همسرتان را نی تامین کنید، غذا و لباس را بدهی، به اندازه کافی او را تفریح و زیارت هم ببري و ...
خوب حالا باید با این همسر و حواي در منزل چه کرد؟ با او باشیم یا نباشیم؟ خواهید دید به محض اینکه به دامن ازدواج افتادید، از
بهشت به در آمدید و به تعبیري به گرفتاري افتادید. و صد البته کسی که میخواهد آدم بشود باید بداند که آدمیت با گرفتاري
یعنی انسان را در سختی بزرگ میکنیم. اگر کسی از لابه لاي سختیها بالا نرود اصلا « لقد خلقنا الانسان فی کبد » همراه است که
بزرگ نمیشود. اگر کسی بگوید: من ازدواج نمیکنم تا هنگامیکه خود را خوب بسازم، چنین فردي خطا رفته است براي اینکه
تمام انبیاء و ائمه حتی پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم ازدواج کردهآند. ازدواج هم سیرة پیغمبر است و هم سیرة انبیاء و
ائمه. شما هیچ پیغمبر و امامی را نمیبینید که ازدواج نکرده باشند. نتیجه کلام این که هم سیره بودن با پیغمبر و آل او این شرط را
می طلبد که انسان تمام دستورات ایشان را عملی کند اگرچه براي جامۀ عمل پوشاندن آن فرامین، مشکلات و سختیهاي بسیاري در
مسیر حرکت پدید آید. تطهیر نمودن تن بهخاطر نزدیکی به شجرة دنیا: در روایت فرمودند: وقتی دیدیم حضرت آدم رو به دنیاي
آلوده کرد، براي تطهیر او در هنگام نماز دستور دادیم که صورت خود را بشوید. و از آنجا که با پا به طرف دنیا رفت به او امر
کردیم که پایت را نیز بشویی. و در ادامه چون با دست از آن درخت کسب و کار میوه و روزي زن و فرزند را کند و آن را بر سر
گذارد و براي حوایش آورد، به او دستور دادیم که دست و سر خویش را هم شستشو کن. جناب عالی هم که به طرف کشاورزي و
کارمندي و کسب و کارت میروي در حقیقت با دست و رو به طرف دنیا رو کردهاي. وقتی رو به طرف دنیا و شجرهاش نمودي
باید در هنگام نماز، صورتت را بشویی. زیرا که صورت تو دنیایی را زیارت کرده است که همواره آلوده میباشد. وقتی به طرف
دنیا روي آوري قطعا با پا به طرف آن میروي. پس در هنگام وضو، پایت را نیز باید مسح کنی تا پاك شود. در ادامه روایت
تو نیز هنگامی که به محل کارت رفتی، مطمئنا با دست کارهایت را انجام « و به دست از درخت گندم باز کرد » : فرموده است که
وقتی که رفتی و زحمت کشیدي و خون جگر « و بر سر نهاد و بر حوا آورد » . خواهی داد پس در وضو دستهایت را هم باید بشویی
خوردي و صبح تا غروب کار کردي، مقداري را که حاصل کارت است به عنوان احترام و عرض ادب روي سرت میگذاري و
صفحه 31 از 68
تقدیم همسر و منزلت میکنی پس در هنگام وضو، سرت را هم باید مسح کنی. حاصل کلام اینکه: دل به دنیا دادهاي و رو به آن
کردهاي، پا به سوي دنیا بردهاي و دست و سرت را نیز به توسط آن آلوده کردهاي بنابراین از پا تا به سر به دنیا آلودهاي. حال اگر
میخواهی به نماز رو کنی باید وضو بگیري تا این وضو تو را تطهیر کند و بعد از آن در پیشگاه خداوند حاضر شوي و یکپارچه
در طهارت باشی. حاصل آن است که دنیا اشتغال است و نماز توحید و توحد
مهمونی که نیامد
مریم خدادادیان گهگاه حالم بد میشه و شاید خیلی بد، همه ناراحتن و هی بهم میگن برو دنبال دوا و دکتر، نه این که نرفته باشم؛
رفتم ولی گفتن چیزیم نیست، سالمم. امروز فهمیدم این مریضی رفیق خیلی خوبی شده برام. یه مروري کردم دیدم هر وقت اومده
سراغم باعث شده به هرچی دلم میخواد برسم. چند وقت پیش اوراق قدیمی رو بهم ریخته بودم چشمم خورد به یک شبه قصه که
اما نمیشد که «. باید یه روز بشینم قصهاش کنم » : درباره حالتهاي مادرم روزهاي جمعه، نه سال پیش نوشته بودم، به خودم گفتم
مامان نمیتونم، بعد افطار مییام » : گفتم « شب بیست و سوم احیا گرفتم، افطار بیا اینجا » : نمیشد. دیروز مامان زنگ زد و گفت
باشه بیا ساعت نه شروع میشه » : مامان یه کم لجش گرفته بود از لحن صداش فهمیدم، اما گفت « چون کلاس تعلیم رانندگی دارم
صبح که اومدم سرکار، بدجوري به سرم زده بود قصه مامان رو بنویسم، ولی جرأت نداشتم به خودم بگم « دلم میخواد تو باشی
امشب نرو بشین تو خونه، قصه رو بنویس. ساعت حدود یک بعدازظهر بود که یهو تمام تنم درد گرفت و تب کردم. تا ساعت پنج
هر جوري بود دوام آوردم. اما دیدم نمیشه. راه افتادم اومدم خونه سه تا قرص مسکن خوردم و افتادم تو رختخواب، یه وقت با
صداي زنگ تلفن بیدار شدم. - تو هنوز خونهاي ساعت هشت شبه همه اومدن. همون طور که مامان، حرف میزد حس کودکی
در وجودم گل میکرد و باعث میشد صدام مظلومانه و با عشوه و ناز بشه. - مامان حالم ... آه... خیلی بده تب و لرز کردم. اومدم
افتادم تو رختخواب، چَشم میآم الان راه میافتم. لحن صداي مامان عوض شد. - الهی بمیرم باز حالت بد شد چقدر بهت بگم به
فکر خودت باش، نمیخواد بیاي، بگیر بخواب استراحت کن تا خوب بشی، خیلی دلم میخواست تو هم باشی واسه مشکل داداشت
نذر احیا کرده بودم. بگیر بخواب مادر جون. مراقب خودت باش. گوشی رو که گذاشتم حس کردم چقدر دوستش دارم و زود پتو
رو کشیدم روي سرم، اما هرچه کردم خوابم نبرد، یهو یادم افتاد چقدر دلم میخواست امشب قصه مامان رو بنویسم، رفتم اول شبه
میخوام یه شعر برات » : قصه قدیمی رو آوردم و شروع کردم به خوندن که یهو یکی از دوستام زنگ زد و بدون مقدمه گفت
و قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: شب و مولا و نخلستون و غربت یه کاسه عشق و یه قرص محبت سحر محراب با « بخونم حال کنی
و بعد «!؟ خیلی قشنگه، دستت درد نکنه. تو هم احیا نرفتی » : شمشیر میگفت: چه کردي با علی اي بی مروت (علیرضا قزوه) گفتم
و بعد از خداحافظی رفتم که بنویسم که « مداد العلماء افضل من دماء شهدا » کلی حرف زدیم و حسن ختام حرفهامون این شد که
رفیق خودت بزم عیش و نوش من و قلم رو فراهم کردي حالا وسط راه » : دیدم تب و درد دوباره داره مییاد سراغم بهش گفتم
و بعد یاد چهرة مامان افتادم. گفتم، حتما داره دعاي جوشن میخونه و براي سلامتی و « میخواي سد راه بشی، این دور از انصافه
موفقیت بچههاش دعا میکنه، و حتما از خدا میخواد این جمعه که مییاد به آرزوش برسه، آخه میدونید از وقتی که یادم مییاد
مامان همیشه جمعهها حال عجیبی داشت خیلی کوچولو که بودم، یه شب بیدار شدم و سراغ مامانم رو گرفتم. اما مامان سر جاش
گفتم: مامان کو. بابا چراغ خواب رو روشن « چیه » : نبود چشمهام رو مالیدم و گریهام گرفت، بابام چشمهاش رو باز کرد و گفت
و بعد پتو رو کشید روي « برو تو حیاته حتما داره وضو میگیره، دم اذانه، برو تو حیاط » : کرد و نگاهی به من انداخت و گفت
سرش. با هدایت نور چراغ خواب رفتم تو حیاط اونجا تاریک روشن بود، اما مامان نبود. چشمم افتاد به در حیاط که باز بود رفتم
دیدم مامان داره با آفتابه دم در رو آب پاشی میکنه تا چشمش افتاد به من بغلم کرد. خواب از سرم پریده بود دم در نشستم، داشت
صفحه 32 از 68
الان اذاب صبح » : گفت « مامان چرا نصف شب جارو میکنی مگه خوابت نمییاد » : جارو میکرد. گرد و خاك بلند شده بود. گفتم
مامان حرفی نزد و من رفتم خوابیدم، بعد « خاله اینا آخ جون » : گفتم « رو میگن شب نیست، شاید مهمون بیاد باید همه جا تمیز باشه
که بزرگتر شدم چندبار دیگه اتفاقی بیدار شدم و دیدم مامان در حال جارو کردن حیاط، آب دادن به باغچههاست. هیچ جمعهاي
نبود که ما ناهار بریم خونه خاله و عمه و مادر بزرگ همیشه شبهاي جمعه میرفتیم و ظهرها بیشتر وقتها ما مهمون داشتیم. خیلی
دوست داشتم همیشه جمعه باشه و با بچههاي خاله و عمه تو باغچه خالهبازي کنیم، همیشه من میشدم مامان و بازي میکردیم. سر
بچهها سر و صدا نکنید بذارید حواسم جمع باشه نمازم رو که » : ظهر که میشد اداي نماز خوندن رو در میآوردم و میگفتم
خوندم ناهار میخوریم و بعد از آن که اداي نماز خوندنرو در میآوردم، انگشتم را میگرفتم به سمت قبله و میگفتم: السلام
تو چی میگی زودباش دیگه حوصلمون سر رفت از » : زهرا میگفت « علیک یا صاحب الزمان، السلام علیک یا شریک القران
کم کم هشت سالم « نمیدونم، خب، مامانم دیگه باید این حرفارو بزنم و گرنه مامان نمیشم که » : و من میگفتم « گشنگی مردیم
آره خیلی قشنگه اگه زهرا ببینه اونم » : گفتم « این چادر و مقنعه رو دوست داري، دیدم خیلی خوشگله » : شد. مامان یه روز بهم گفت
تو دیگه کمکم داري بزرگ میشی، باید نماز بخونی، از حالا باید شروع کنی تا وقتی نه ساله شدي و » : مامان گفت «. میخواد
تمام روزهاي هفته چون ظهرها میرفتم مدرسه، نماز نمیخوندم، چون دیرم میشد، اما جمعه « بهت واجب شد حسابی بلد باشی
هنوز وقت نماز »: و من میگفتم « مریم بسه دیگه بلند شو بیا وضو بگیر و نمازت رو بخون، بعد برو سراغ بازي » : مامان میگفت
دلت میخواد وقتی مهمونمون اومد بیوضو باشی، یهو میاد و شروع میکنه به نماز خوندن اگه وضو »: و مامان میگفت « نشده
آخه مهمون چه کار به وضو داره مامان، چرا اذیت میکنی و » و من داد میزدم « نداشته باشی، نمیرسی پشت سرش نماز بخونی
خاله مهمونتون که هیچ وقت نمییاد، » : الکی بازیمونو بههم میزنی، مهمونتم، هیچ وقت نمییاد، زهرا پرید وسط حرفم و گفت
و مامان هیچ «؟ زندایی، پسرم داره » : اگه یه روز بیاد، بچهام داره که باهاش بازي کنیم و بیژن دوید دست مامان رو گرفت و گفت
خوش به حالتون که مامانتون هیچ وقت » : جوابی نداد و با انگشتش روي آب حوض چیزي نوشت و رفت و من به بچهها گفتم
بعدها که بزرگتر شدم و شاعر و .« چه فرقی داره خلاصه بازیمون بههم میخوره دیگه » : و اونا گفتن « بازیتونو بههم نمیزنه
صبح اول وقت که » : گفتم « نه » : مامان با تعجب گفت « میدونی جمعهها شکل چی میشی » : قصهنویس، یک روز به مامان گفتم
آب و جارو میکنی و نماز میخونی و میشینی سر دعاي ندبه شبیه بهار میشی و شکوفههاي لبخند رو لبات جوونه میزنه و جوان
و شاداب میشی و میآیی و میپزي و جارو میکنی و میخندي و همین که صداي اذان ظهر بلند میشه مثل بارون بهار اشک
میریزي و بعدم شبیه تابستون میشی و روي لپات گل میافته و حوصله حرف زدن با هیچ کس رو نداري، دم غروبم که دعاي
سمات میخونی رنگ صورتت شبیه برگهاي پاییزي میشه و وقتی نماز مغرب رو میخونی رنگ صورتت شبیه برگهاي پاییزي
میشه و وقتی نماز مغرب رو میخونی انگار برف زمستونی روي صورتت نشسته سفید و براق و نورانی میشی، رو تخت فرش
یه دفعه از زهرا « میاندازي، بساط سماور و چاي پهن میکنی دوباره لبخند رو لبات میشینه و من نمیدونم چرا این طوري میشی
بیژن و هوشنگم تقریبا « نه فقط عصر جمعهها یکم ساکت و بداخلاق میشه » و محبوبه پرسیدم: مامان شمام این طوري میشه؟ گفتن
همه آدما همین طورن خودشونم » : فقط گفت «؟ مامان با شمام، چرا اینطوري میشی » همین رو میگفتن، مامان هیچی نگفت، گفتم
بعدها که بزرگتر شدم و یه خانوم، یه روز دعوتم کردن جشن امام زمان(ع) که شعر بخونم، دلهره زیادي داشتم و به .« نمیدونن
آبروم میره باید هر طوري شده یه شعر بگم و نتیجه اون دلواپسیها، دو غزل شد که سرودم و فورا براي مامان » : خودم گفتم
خوندم. 1. شبانه من و تنهایی و شبهاي دلگیر من و فکر تو و باران تصویر چگونه دست بردارم از این عشق خیالت بسته بر من راه
غربتم را میان ناکجاآباد تقدیر چه میشد بال بگشایم شبانه از این شهر دورنگی شهر تزویر...؟! تمام صبحهایم « آقا » تدبیر بیا دریاب
هست انگار غروب جمعهاي دلگیردلگیر 2. عصر فرادي ما بی تو همرنگ شبیم و کوچه گردیم وامانده در آن سوي بیانجام دردیم
صفحه 33 از 68
ماییم و پژواك نیاز و بینصیبی گم کرده دل در اضطراب فصل سردیم اي سبزپوش خاطراتم تا همیشه رنگی چکان بر ما که چون
پاییز زردیم اي موج موج معجزه بر ساحل درد دل را دو چشم آبی آیینه کردیم در ندبه با اشک کبوترهاي بیتاب تا ظهر با شوق
ظهورت کوچه گردیم هر جمعه شعر اقتدا را میسراییم بازا که در عصر فرادي کوه دردیم مامان بعد از تموم شدن شعرها طوري
می تونی این سه بیت رو برام معنی کنی، » : نگام کرد که انگار توي نگاهش صد صفحه حرف براي گفتن داشت. و بعد گفت
به سه بیتی که مادر دست روي او گذاشته بود چشم دوختم. تمام صبحهایم هست انگار غروب جمعهاي .« نمیفهمم منظورت چیه
دلگیردلگیر در ندبه با اشک کبوترهاي بیتاب تا ظهر با شوق ظهورت کوچه گردیم هر جمعه شعر اقتدا را میسراییم بازا که در
یادت » : عصر فرادا کوه دردیم ولی هرچی کردم نتونستم معنی اون رو بگم در حالی که خودم میدونستم چی نوشتم. مامان گفت
مییاد وقتی حال روزهاي جمعه من و رو به چهار فصل تشبیه کردي و ازم پرسیدي یعنی چه، جوابی نگرفتی. حالا تو هم جوابی
نداري که بدي، میدونی بعضی چیزها تو وجود آدمها نهادینه شده انتظار ظهور هم همین طوره فرقی نمیکنه همه آدمها منتظر
ظهور کسی هستند که وضعشون رو دگرگون کنه. وقتی میگی، در ندبه با اشک کبوترهاي بیتاب تا ظهر با شوق ظهورت کوچه
گردیم یعنی اینکه از صبح تا ظهر جمعه امید ظهور آقا رو داري و وقتی میگی، هر جمعه شعر اقتدا را میسراییم، یعنی اینکه آرزو
میکنی روز جمعه نماز را با اقتدا به آقایت که ظهور میکند بهجا آوري. و وقتی نمیآید با او میگویی: بازا که در عصر فرادي
کوه دردیم یعنی زمان جدایی از تو برایم کوه دردي است و آرزوي ظهورت را دارم. و وقتی میگویی: تمام صبحهایم هست انگار
/ غروب جمعهاي دلگیردلگیر، یعنی میخواي بگی، غروب جمعه دلگیره براي اینکه، وقتی اذان ظهر رو میگن و آقا ظهور نمیکنه،
دلگیري خود به خود پیش مییاد. خب منم از صبح تا ظهر جمعه فکر میکنم هر لحظه ممکنه آقا ظهور کنه و خوشحالم، اذان ظهر
رو که میگن امیدم ناامید میشه و تا اذان مغرب دلگیر و پکرم، اما نماز رو که میخونم به امید جمعهاي دیگه دوباره لبخند مهمون
لبام میشه. گفتم راستش تا به حال خیلی شعر خوندم که به غروب جمعه صفت دلگیري دادن ولی نمیدونستم چرا، فکر کنم
همه آدمهاي » : شاعرهاي اون شعرها هم نمیدونستند چرا به عصر جمعه صفت دلگیري دادند، مثل خود من، مگه نه! و مامان گفت
دنیا منتظرند و گاهی در این انتظار کارهایی میکنن، مثل من و گاهی شعر میگن. مثل تو، ولی حرف همه اونها، اینه که منتظر
دوباره شبه قصه را خوندم دیدم شبیه نثر ادبی دلنشینه، دلم نیومد پارهاش کنم. .« یکنفرند که قراره بیاد و چون نمییاد، دلگیر میشن
سرم بدجوري درد گرفته و بدنم از تب میسوزه و با خودم میگم، همه آدمها دارن عبادت میکنن و احیا نگه میدارن و حالا هر
کس به نوعی، مامان با مراسم عزاداري و دعا و ثنا توي خونه و جمع کردن دوست و فامیل در کنار هم، من گوشه اتاقم تک و تنها
با به تصویر کشدن خاطراتم و دوستم توي خونشون با نوشتن گزارش و زنگ زدن به من و خوندن یک شعر براي علی(ع) واقعا ما
آدمها نیازها و هدفهامون مثل همه، اما هر کدام راه خودمون رو میریم.
الگوهایی